کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جنگافزار
مترادف و متضاد
اسلحه، تفنگ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
armament
جنگافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] 1. هر سلاح دارای قدرت انهدام 2. هر سلاحی که در هواگرد رزمی نصب میشود و بهطور مستقیم به دشمن آسیب میرسانَد
-
واژههای مشابه
-
جنگ افزار
دیکشنری فارسی به عربی
تسلح , سلاح
-
افزار
واژگان مترادف و متضاد
آلت، ابزار، مایه، وسیله
-
افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awbzār] 'afzār ۱. = ابزار۲. [قدیمی] = ادویه: ◻︎ افزار ز پس کنند در دیگ / حلوا ز پس آورند بر خوان (خاقانی: ۳۴۸).
-
افزار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - ابزار، آلت . 2 - ادویة خوشبو که در غذا ریزند.
-
افزار
لغتنامه دهخدا
افزار. [ ] (اِخ ) محلی است بمساحت 62هزار گز در 15هزار گز از قریه ٔ نیم ده الی تنگه کلا و از من کنو الی کردل . حدود آن از شمال بلوک قیر و کارزین از مشرق جویم از جنوب خنج از مغرب محله اربعه است . هوایش گرم محصولاتش غلات ، پنبه ، برنج ، تنباکو، خرما و م...
-
افزار
لغتنامه دهخدا
افزار. [ اَ ] (اِ) کفش و پای افزار. (از آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ). کفش . (از ناظم الاطباء). بمعنی کفش که پای افزار گویند. (جهانگیری ) : همو کلاه سری میدهد به تاجوران که از کلاه سلاطین به پایش افزار است . دهلوی . || بادبان کشتی . (برهان ) (آنندرا...
-
افزار
لغتنامه دهخدا
افزار. [اِ ] (ع مص ) پوسیدن و کهنه گردانیدن حله را. || پاره کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
افزار
دیکشنری فارسی به عربی
ادات , ترس , جن
-
armament safety check
وارسی ایمنی جنگافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وارسی و بازبینی کلیدهای انتخاب سلاح برای جلوگیری از پرتاب یا رهاسازی تصادفی آن، توسط خدمۀ پرواز
-
armament delivery recording
ثبت رهاسازی جنگافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تهیۀ فیلم و عکس و تصاویر ویدئویی که پرتاب و برخورد مهمات به هدف را نشان میدهد
-
weapon hoard
دفینه جنگافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعهای از سلاحهای جنگی که یکجا دفن شدهاند
-
rifle trench
سنگر جنگافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] خاکریز ویژۀ توپخانه که بهسرعت ساخته میشود
-
جنگ افزار تهیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ذخيرة