کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جنات
لغتنامه دهخدا
جنات . [ ج َن ْ نا ] (ع اِ) ج ِ جنة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جنة شود.
-
جنن
لغتنامه دهخدا
جنن . [ ج ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ جُنّة، بمعنی برقع.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جُنّة شود.
-
چکاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، سر، فرق سر، هباک ۲. ذروه، راس، قله ۳. پیشانی، جبهه ۴. جنه، سپر
-
جنت
فرهنگ فارسی معین
(جَ نَّ) [ ع . جنة ] (اِ.) 1 - بهشت ، فردوس . 2 - بوستان ، باغ .
-
جنینة
لغتنامه دهخدا
جنینة. [ ج ُ ن َ ن َ ] (ع اِ مصغر)مصغر جنة و بمعنی بستان کوچک . (از معجم البلدان ).
-
رویشند
لغتنامه دهخدا
رویشند. [ رَ ش َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند جُنّه و سپر. || رأس و سر. (ناظم الاطباء) (از برهان ) .
-
پریان
لغتنامه دهخدا
پریان . [ پ َ ] (اِ) ج ِ پری . جِنَّة. رجوع به پری شود. || مخفف پرنیان است . (شعوری ). ابریشم و حریر و ململ . || چرم شتر.
-
چینة
لغتنامه دهخدا
چینة. [ ن َ ] (اِ) مأخوذ از نام خاص چین ، نارنج . جنة. (دزی ج 1 ص 239).
-
عَرْضُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
عرضش - وسعتش (منظور از عرض بهشت در عبارت "جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ ﭐلسَّمَاءِ وَﭐلْأَرْضِ"، چيزي در مقابل طول آن نيست ، بلکه منظور وسعت آن است ، و اين استعمالي شايع است)
-
ستر
لغتنامه دهخدا
ستر. [ س َ ت َ ] (ع اِ) سپر. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپر و تُرْس و جنه . (ناظم الاطباء). مقلوب تُرْس .
-
مصفف
لغتنامه دهخدا
مصفف . [ م ُ ص َف ْ ف َ ] (ع ص ) صف زده . صف کشیده : آن فیلان مزخرف و هیاکل مصفف که جنه ٔ واقیه و عده ٔ باقیه ٔ ایشان بودند بگذاشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 355).
-
احصاء اسماء الهیه
لغتنامه دهخدا
احصاء اسماء الهیه . [ اِ ءِ اَ ءِ اِ لا هی ی َ / ی ِ ](ترکیب اضافی ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: هو التحقق بها فی الحضرة الوحدیة بالفناء عن الرّسوم الخلقیه . و البقاء ببقاء الحضرة الاحدیة و امّا احصائها بالتخلق بها فهو یوجب دخول جنّة الوارثة بصحة...
-
تالمة
لغتنامه دهخدا
تالمة. [ م َ ] (ع اِ) نوعی از «اسکورسونر» . (از دزی ج 1 ص 139). سالسی فی وحشی . (دزی ایضاً). بلقک . سفور. جنه ٔ اسود. اسفورچینای سیاه . اسفورچینه ٔسیاه . قعبول اسود. قعبارون اسود. سالسی فی سیاه . گیاهی است که ریشه ٔ آن خوردنی است . سالسی فی اسپانی .
-
جنی
لغتنامه دهخدا
جنی . [ج ِن ْ نی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است بسوی جن یا جنة. (منتهی الارب ). || یکی جن . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). پری . (نصاب ) (منتهی الارب ) : ز جنی سخن گفت و از آدمی ز گفتار پیغمبر هاشمی . فردوسی . || دیوانه . مجنون . جن گرفته . دیوزده . جن زده...
-
روح و ریحان
لغتنامه دهخدا
روح و ریحان . [ رَ ح ُ رَی ْ / رِی ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رحمت و رزق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آسایش وروزی و بوی خوش . استراحت و رزق . مقتبس از آیه ٔ «فأما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنة نعیم ». (قرآن /56 88 و 89) یعنی ؛ اما آن کس...