کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنبنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جنبنده
/jombande/
معنی
موجود زنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. متحرک
۲. جاندار، دابه ≠ جماد
دیکشنری
mover, moving, wiggler, wiggly
-
جستوجوی دقیق
-
جنبنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. متحرک ۲. جاندار، دابه ≠ جماد
-
جنبنده
فرهنگ فارسی معین
(جُ بَ دِ) (ص فا.) متحرک .
-
جنبنده
لغتنامه دهخدا
جنبنده . [ جُم ْ ب َ دَ / دِ ](نف ) دابة. (ترجمان القرآن ). حرکت کننده : وز آن پس چو جنبنده آمد پدیدهمه رستنی زیر خویش آورید.فردوسی .
-
جنبنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jombande موجود زنده.
-
جنبنده
واژهنامه آزاد
جاندار
-
جستوجو در متن
-
سیار
فرهنگ واژههای سره
جنبنده
-
promercantile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبنده
-
embryoferous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبنده
-
genically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبنده
-
embryonically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنبنده
-
سیاره
فرهنگ واژههای سره
جنبنده، هرباسپ
-
متزعزع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motaza'ze' جنبنده؛ لرزنده.
-
پر آب و تاب
واژهنامه آزاد
پُرخُروش، جُنبَنده.
-
مرتمز
لغتنامه دهخدا
مرتمز.[ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) جنبنده و اضطراب کننده . (آنندراج ). با هم جنبنده و به طور اجتماع جنبنده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتماز. رجوع به ارتماز شود.