کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنبة
لغتنامه دهخدا
جنبة. [ ج َ ن َ ب َ ] (ع اِ) پهلو. || کرانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جنبة
لغتنامه دهخدا
جنبة. [ ج ُ ن َ ب َ ] (ع اِ) آنچه از آن پرهیز کنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جنبة
لغتنامه دهخدا
جنبة. [ جَم ْ ب َ] (ع اِمص ) بیگانگی و غریبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشه نشینی و اجتناب از مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: رجل ذوجنبه . (اقرب الموارد). || (اِ) کرانه و ناحیه : جنبتاالانف ؛ دو پهلوی بینی . (منتهی الارب ) (اقرب الموا...
-
واژههای مشابه
-
جنبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهت، دیدگاه، لحاظ، نظر، وضع ۲. گنجایش
-
جنبه
فرهنگ واژههای سره
سویه
-
جنبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ یا بَ) [ ع . جنبة ] (اِ.) 1 - پهلو، طرف ، جهت ، ناحیه . 2 - ظرفیت ، طاقت ، توان . 3 - جلوه ای خاص از محتوای یک چیز. 4 - حالت ، ویژگی ، خاصیت .
-
جنبه
لغتنامه دهخدا
جنبه . [ جُم ْ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم ، واقع در 8هزارگزی شمال باختر کلاکلی ، کنار راه عمومی سیمکان به پشت پر. جمعیت آن 37 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جنبه
لغتنامه دهخدا
جنبه . [ جُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالای شهرستان اردستان ، واقع در 35هزارگزی جنوب اردستان و 15 هزارگزی جنوب باختر شوسه ٔ اردستان به اصفهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 316 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ...
-
جنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنبَة] jambe ۱. جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز.۲. موضع خاصی که از آن چیزی نمایان میشود، یا میتوان چیزی را دید.۳. [مجاز] توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی؛ ظرفیت.
-
جَنبِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پهلویش (دعانا لجنبه : مارا می خواند هنگامیکه به پهلو دراز کشیده)
-
جنبه
دیکشنری فارسی به عربی
بصر , خزرة , سمت , ضوء , فرصة , مرحلة
-
جنبه
لهجه و گویش تهرانی
ظرفیت و تحمل
-
بی جنبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه] bijambe فاقد ظرفیت و خویشتنداری در برابر حوادث.
-
جنبه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص .) (عا.) ظرفیت داشتن .