کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جناده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جناده
فرهنگ نامها
(تلفظ: jannāde) (عربی) نام یکی از یاران رسول اکرم (ص) .
-
واژههای مشابه
-
جنادة
لغتنامه دهخدا
جنادة. [ ج ُ دَ ] (اِخ ) قبیله ایست به یمن . (منتهی الارب ).
-
جنادة
لغتنامه دهخدا
جنادة. [ ج ُ دَ ] (اِخ ) نام چند تن از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
جنادة
لغتنامه دهخدا
جنادة. [ ج ُ دَ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین هروی ، مکنی به ابواسامة، لغوی نحوی . از بزرگان دانشمندان و لغت دانان است . وی علم خود از ابومنصور ازهری فراگرفت و از ابواحمد ازهری روایت کرد و سپس بمصر آمد و در آنجا اقامت گزید تابسال 399 هَ .ق . بدست یکی از حک...
-
جنادة
لغتنامه دهخدا
جنادة. [ ج ُدَ ] (اِخ ) شهری است در اندلس در حدود طرکونه . خط آهن طرکونة از این شهر میگذرد و به لارده می پیوندد. (الحلل السندسیه ج 2 ص 270).
-
واژههای همآوا
-
جنادح
لغتنامه دهخدا
جنادح . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن میمون . صحابی است و در فتح مصر حاضر بود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالسائب
لغتنامه دهخدا
ابوالسائب .[ اَ بُس ْ سا ءِ ] (اِخ ) سلم بن جناده . تابعی است .
-
حرملة
لغتنامه دهخدا
حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است .
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سمرةبن جنادة السوائی . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) سوائی . رجوع به جابربن سمرةبن جنادة شود.
-
غفاری
لغتنامه دهخدا
غفاری . [ غ ِ ] (اِخ ) جندب بن جنادة،مکنی و معروف به ابوذر غفاری . رجوع به ابوذر شود.
-
ابواسامه
لغتنامه دهخدا
ابواسامه . [ اَ اُ م َ ] (اِخ ) کنیت جنادةبن محمد لغوی هَرَوی ازدی . رجوع به جناده ... شود.