کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جناب عالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جناب عالی
معنی
(جَ) [ از ع . ] (اِمر.) واژة احترام آمیز و رسمی برای مخاطب قرار دادن فرد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جناب عالی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ از ع . ] (اِمر.) واژة احترام آمیز و رسمی برای مخاطب قرار دادن فرد.
-
واژههای مشابه
-
آن جناب
فرهنگ واژههای سره
سرکار
-
زین جناب
لغتنامه دهخدا
زین جناب . [ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سردرود است که در بخش اسکوی شهرستان تبریز واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عرش جناب
لغتنامه دهخدا
عرش جناب . [ ع َ ج َ ] (ص مرکب ) بلندآستان . که آستانی به بلندی عرش دارد. عنوانی که پس از نام صاحب مقامی آرند توقیر و بزرگداشت او را : تخت زین پایه گشت عرش جناب .طالب کلیم (از آنندراج ).
-
جناب اصفهانی
لغتنامه دهخدا
جناب اصفهانی . [ج َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوطالب ، فرزند میرزا نصیر. ازشاعران و خطاطان اصفهان است . وی در عهد سلطان حسین صفوی سرخطنویس دیوان اعلی بود. او راست : نه بوصل یار طاقت نه بهجر تاب داردچه کنم چنین دلی را که مرا خراب داردخبر از جناب داری که ز ...
-
جناب گرگانی
لغتنامه دهخدا
جناب گرگانی . [ ج َ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) محمد حسین ، ملقب به شمس الدین و متخلص به ربانی . از دانشمندان است .تألیفاتی دارد، او راست : 1 - ارجوزه در اصول فقه . 2 - لطائف الحکم در 2 مجلد. 3 - مقصدالطالب ، که بسال 1311 هَ . ق . در هند چاپ شده است . (از طرائ...
-
فلک جناب
لغتنامه دهخدا
فلک جناب . [ ف َ ل َ ج َ ](ص مرکب ) بلندپایه . والامقام . (فرهنگ فارسی معین ).
-
قشلاق جناب
لغتنامه دهخدا
قشلاق جناب . [ ق ِ ج ِن ْ نا ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری اهر و 6500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 82 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات وش...
-
جناب مستطاب
دیکشنری فارسی به عربی
صاحب الفضيلة
-
دور از جناب
لهجه و گویش تهرانی
بلا نسبت
-
جستوجو در متن
-
Excellency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عالی، جناب، عالیجناب، حضرت، جناب اقای
-
علیاجناب
لغتنامه دهخدا
علیاجناب . [ ع ُل ْ ج َ ] (ص مرکب ) مؤنث عالی جناب . عنوانی و خطابی بزرگ داشت زنی را. از القاب و عناوین زنان . خطابی تفخیم آمیز زنان را.
-
عرضداشت
لغتنامه دهخدا
عرضداشت . [ ع َ ] (اِ مرکب ) در هندوستان پادشاه زادگان و امرا به جناب عالی ، و خردان به خدمت بزرگان نویسند، بمعنی «عرض داشتن » است مثل بازخواست به معنی بازخواستن . و مضاف میباشد به طرف شخص عرض دارنده ، یعنی آنچه پیشتر مذکور خواهد شد معروض داشتن فلانی...