کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جمهور
/jomhur/
معنی
گروه مردم؛ جماعت مردم؛ توده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
توده، گروه، همگی، همه
دیکشنری
community
-
جستوجوی دقیق
-
جمهور
واژگان مترادف و متضاد
توده، گروه، همگی، همه
-
جمهور
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - توده ، گروه ، جماعت مردم . ج . جماهیر. 2 - معظم از هر چیزی .
-
جمهور
لغتنامه دهخدا
جمهور. [ ج ُ ] (اِخ ) ابن مرار عجلی . سردار لشکر مسلمین در جنگ علیه سنباد مجوسی درزمان ابوجعفر منصور بود که سرانجام با ابومنصور بنای مخالفت گذاشت . ابومنصور بسال 138 هَ .ق . محمدبن اشعث را بدفع جمهور نامزد کرد. جمهور از ری به اصفهان و از آنجا به آذرب...
-
جمهور
لغتنامه دهخدا
جمهور. [ ج ُ] (ع اِ) ریگ توده ٔ بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || همه ٔ مردم . (منتهی الارب ). جل الناس و اشرافهم . (اقرب الموارد). توده . گروه . (فرهنگ فارسی معین ). || معظم از هر چیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بخش اعظم یک چیز. (فرهنگ فار...
-
جمهور
دیکشنری عربی به فارسی
بار , ملا قات رسمي , حضار , مستمعين , شنودگان , عمومي , اشکار , مردم
-
جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جماهیر] [قدیمی] jomhur گروه مردم؛ جماعت مردم؛ توده.
-
واژههای مشابه
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی معین
(رَ جُ) (اِ.) شخصی که از سوی انتخاب کنندگان مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده دارد.
-
جمهور الشعب
دیکشنری عربی به فارسی
توده مردم , عموم مردم
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (سیاسی) ra'isjomhur رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
-
رءیس جمهور
دیکشنری فارسی به عربی
رييس
-
رئیس جمهور
دیکشنری فارسی به عربی
رئيس الجمهورية
-
ابن ابی جمهور
لغتنامه دهخدا
ابن ابی جمهور. [ اِ ن ُ اَ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن زین الدین علی بن ابراهیم احسائی . از علمای شیعه در قرن نهم هجری . مولد او شهر احسا. او علوم مختلفه آموخت وبه عراق و شام مسافرت کرد و سفری بحج رفت . عاقبت به ایران آمد و در شهر مشهد اقامت گزید. و در سال 8...
-
ابن جمهور العمی
لغتنامه دهخدا
ابن جمهور العمی . [ اِ ن ُ ج ُ رِل ْ ع َم ْمی ] (اِخ ) محمدبن حسین بن جمهور العمی البصری . او از خواص اصحاب رضا علیه السلام است . و از اوست : کتاب الواحدة فی الاخبار و المناقب و المثالب . (ابن الندیم ).
-
آدمك رئیس جمهور آمریكا
دیکشنری فارسی به عربی
دمية الرئيس الأميركي