کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جمنده
/jom[m]ande/
معنی
۱. =جنبنده
۲. حشره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمنده
فرهنگ فارسی معین
(جُ مُ دِ یا دَ) 1 - جنبنده ، متحرک . 2 - دابه ، چهارپا. 3 - شپش .
-
جمنده
لغتنامه دهخدا
جمنده . [ ج ُ م َ دَ / دِ] (نف ، اِ) جنبنده . متحرک . || دابه . چهارپا. (فرهنگ فارسی معین ). و به این معنی در ترجمه ٔ تفسیر طبری ج 1 ص 16 آمده . || شپش . (فرهنگ فارسی معین ): یا در سروی جمنده . (کشف الاسرار ج 1 ص 523).
-
جمنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] jom[m]ande ۱. =جنبنده۲. حشره.
-
جمنده
دیکشنری فارسی به عربی
حشرة
-
جستوجو در متن
-
insect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده
-
insects
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات، حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده
-
حشرة
دیکشنری عربی به فارسی
حشره , کرم خوراک (مثل کرم پنير و غيره) , کرم ريز , عنکبوت , کارتنه , جمنده
-
جنبده
لغتنامه دهخدا
جنبده . [ جُم ْ ب َ دَ / دِ ] (اِ) جمنده . شپش . (یادداشت مؤلف ): یک بار دیگر پوستینی داشتم جنبده ٔ بسیار در آن افتاده بود و مرا میخوردند... (تذکرةالاولیاء عطار).
-
دویبة
لغتنامه دهخدا
دویبة. [ دُ وَ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر دابة. (ناظم الاطباء). تصغیر دابة. جمنده . جانورک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دابة شود.
-
دابة
لغتنامه دهخدا
دابة. [ داب ْ ب َ ] (ع اِ) جمنده . (السامی ). گام زننده از حیوان و ستور برنشست و هو الاکثر، و استعمالش بر مذکر نیز آمده . (منتهی الارب ). جنبنده ، مذکر و مؤنث را گویند. ج ، داوب . (مهذب الاسماء). جنبنده و آن شامل هر حیوان شود از ممیز و جز آن ، ذکر و...
-
پنگان
لغتنامه دهخدا
پنگان . [ پ َ ] (اِ) طاسی باشد از مس و امثال آن که در بن آن سوراخ تنگی کنند بقدر زمانی معین یعنی چون آن طاس را بر روی آب ایستاده نهند بقدر آن زمان معین پر شود و به ته آب نشیند و بیشتر آب یاران و مزارعان دارند چه آن را در تقسیم در میان تغار آبی نهند ب...