کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمله 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
lines 1
جمله 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] عبارات و سخنانی که شخصیتهای نمایش یا فیلم بیان میکنند متـ . جملۀ نمایشی
-
جستوجو در متن
-
تایلر
لغتنامه دهخدا
تایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی ، علم حقوق ، فلسفه ، فیزیک و هندسه کرد و د...
-
پطرس
لغتنامه دهخدا
پطرس . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا بطرس یا فطرس حواری در کتاب قاموس مقدس آمده است : در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جمله ٔ دوازده حواری و هم یکی از آن سه نفر اصحاب خاص خداوند بود محتمل است که اهل بیت صیدا یو 1:44 و پسر یونس یا یوحنا...
-
اسیر
لغتنامه دهخدا
اسیر. [ اَ ] (ع ص ) گرفتار . مقیّد. محبوس . (غیاث ). دستگیر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). دستگیرکرده . (مهذب الاسماء) (شرفنامه ٔ منیری ). مأسور. بسته . بندی . (غیاث ): و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً. (قرآن 8/76). اخیذ. (تفلیسی ...
-
topic sentence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جمله موضوع، جمله سرسطر، جمله عنوان
-
inductive definition
تعریف استقرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تعریف یک دنباله با مشخص کردن جملۀ اول آن و رابطهای بازگشتی که با آن هر جملۀ دنباله از جمله یا جملههای قبل از آن به دست میآید
-
dominating series
سری غالب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] سریای که هر جملۀ آن ناکمتر از جملۀ متناظر در سری مفروض دیگری است
-
فراز
واژهنامه آزاد
یعنی قسمتی از جمله ،یا ابتدای قسمتی از جمله
-
تَوَفَّاهُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
جانشان را می گیرد(در جمله : می گیرند چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده است)
-
multiarticulate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چند جمله ای
-
polytomy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چند جمله ای
-
جملات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، جمعِ جملَة] jomalāt =جمله
-
inductive step
گام استقرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] بخشی از تعریف بازگشتی یا تعریف استقرایی که مبین تولید هر جملۀ دنباله از جمله یا جملههای قبلی است
-
پارانتز
لغتنامه دهخدا
پارانتز. [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) جمله ٔ معترضه . || و علامت جمله ٔ معترضه در کتابت و آن دو قوس است در دو طرف جمله (). هلالین . قوسین .