کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمعنوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جَمْعِ
فرهنگ واژگان قرآن
جمع شدن - گرد آمدن
-
جمع
دیکشنری فارسی به عربی
جمع , حکاية , طفل , مجموع
-
جمع
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جَم. ریشۀ اوستایی دارد. برای نمونه "انجمن" به پهلوی می شود "هَنجَمَن" که ریشۀ "جَم" را در خود دارد. یکی از چهار کُنِشِ بنیادینِ شمارش (چهار عمل اصلی حساب) که در آن دو یا چند شماره به هم افزوده می شوند. "جمع کردن" به...
-
light drinking
کمنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نوشیدن 1 تا 13 پیمانه مشروب الکلی در ماه
-
باده نوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bādenuši بادهخواری؛ شرابخواری.
-
excessive drinking, heavy drinking
زیادهنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرف الکل بیش از حد اندازهنوشی
-
controlled drinking
پاییدهنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرف تعدیلشدۀ الکل بهحدیکه شخص به مستی نرسد
-
harmful drinking
پُرزیاننوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نوعی الگوی مصرف الکل که به صدمات جسمی یا روانی منجر میشود
-
باده نوشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) شراب خواری ، می خواری .
-
باده نوشی
لغتنامه دهخدا
باده نوشی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل باده نوش . میخواری . شرابخواری . میخوارگی . باده پیمائی . شرابخوارگی . می گساری . باده خواری . باده گساری کردن . باده گرفتن . می خوردن . باده کشیدن . باده نوشیدن . می زدن . می گساردن . باده خوردن . باده گساردن...
-
پیاله نوشی
لغتنامه دهخدا
پیاله نوشی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل پیاله نوش . شرابخواری . باده کشی . باده پیمائی .
-
جرعه نوشی
لغتنامه دهخدا
جرعه نوشی . [ ج ُ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) حاصل عمل جرعه نوشیدن : خیال آب خضر بست و جام اسکندربجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.حافظ.
-
moderate drinking
اندازهنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرف الکل به مقدار متوسط
-
دل نوشی
واژهنامه آزاد
الهام، دل نیکی، به دل نوش شدن، به دل برآمدن نیکی، در دل افتادن.
-
جمع آوری
فرهنگ واژههای سره
گردآور