کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جمست
/jamast/
معنی
نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و بهویژه بنفش؛ لعل کبود؛ امتیست.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمست
فرهنگ فارسی معین
(جَ مَ) (اِ.) جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل به سرخ و زرد و سفید باشد. گمست و جمشت نیز گویند.
-
جمست
لغتنامه دهخدا
جمست . [ ج َ م َ ] (ع اِ) گمست . جمشت . جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ ، زرد، سرخ و سفید باشد. (فرهنگ فارسی معین ). جوهری باشد فرومایه و کم قیمت و رنگش بکبودی مایل است و بعضی گویند کبودی است بسرخی مایل و معدن آن بمدینه ٔ طیبه نزدیک...
-
جمست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گمست] ‹جمشت، کمست› jamast نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و بهویژه بنفش؛ لعل کبود؛ امتیست.
-
واژههای همآوا
-
جمسة
لغتنامه دهخدا
جمسة. [ ج َ س َ ](ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
جمسة
لغتنامه دهخدا
جمسة. [ ج ُ س َ ] (ع اِ) گله ٔ شتران . (منتهی الارب ). قطعه . (از ذیل اقرب الموارد). || خرمای خشک . (منتهی الارب ). قطعه ٔ خشک از خرما. (از اقرب الموارد). || غوره ٔ خرمای نیم رس . (منتهی الارب ). غوره ٔ خرمای نیم رس وسفت که هضم نگردد. (ذیل اقرب الموا...
-
جستوجو در متن
-
جمشت
لغتنامه دهخدا
جمشت . [ ج َ م َ ] (ع اِ) در وزن و معنی جمست است . (ذیل اقرب الموارد از ابن بیطار) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جمست شود.
-
معشوقا
لغتنامه دهخدا
معشوقا. [ م َ ] (اِ) جمست . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فهرست مخزن الادویه ). از احجار نام جمست . (الفاظ الادویه ). || ماهودانه . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فهرست مخزن الادویه ). از نبات ماهودانه . (الفاظ الادویه ).
-
یاکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) [قدیمی] yākand = یاقوت: ◻︎ کجا تو باشی گردند بیخطر خوبان / جمست را چه خطر هر کجا بُوَد یاکند (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۶).
-
کمست
لغتنامه دهخدا
کمست . [ ک َ م َ ] (اِ) نوعی از جواهر زبون کم قیمت و ارزان باشد. (برهان ). نوعی از جواهرزبون کم بها که رنگش به سرخی مایل است و معرب آن جمست باشد. (آنندراج ). یک نوع گوهری زبون و کم قیمت و ارزان . (ناظم الاطباء). صحیح آن گمست = جمست . (حاشیه ٔبرهان چ ...
-
رام رود
لغتنامه دهخدا
رام رود. (اِخ ) نام ناحیتی است به چغانیان ، و وشجرد از اعمال آن است : ابوریحان بیرونی در وصف جَمَست گوید: و در آن معدنی پیدا شد در وشجرد از حدود چغانیان در ناحیه یی که به رام رود شهرت داشت . (الجماهر فی معرفة الجواهر ص 194).
-
گمست
لغتنامه دهخدا
گمست . [ گ َ م َ ] (اِ) جوهری است فرومایه و ارزان و رنگ آن کبود به سرخی مایل میباشد و معدن آن به مدینه طیبه نزدیک است . گویند در پیاله و ظروف گمست هرچند شراب خورند مستی نیاورد و اگر قدری از آن در قدح شراب اندازند همین خاصیت دهد و اگر در زیر بالین گذا...
-
عطارد
لغتنامه دهخدا
عطارد. [ ع ُ رِ ] (ع اِ) نام دوائی که آن را سنبل رومی گویند. (غیاث اللغات ). و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و به شکل مانند عصارون . (آنندراج ). سنبل رومی است ، و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و به شکل مانند اسارون . (برهان قاطع). سنبل رومی . (...
-
یاکند
لغتنامه دهخدا
یاکند. [ ک َ] (اِ) یاقوت . (آنندراج ). سنگ قیمتی ، این لفظ را تازیان تازیکانیده [یعنی معرب ساخته ] یاقوت گفته اند. (ناظم الاطباء) : کجا تو باشی گردند بیخبر خوبان جَمَست را چه خطر هرکجا بود یاکند. شاکر بخارایی (از آنندراج ).پندی دهمت که باشد آن پندبهت...