کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلوگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلوگیری
/je(o)lo[w]giri/
معنی
مانع وقوع امری شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
برابر فارسی
پیشگیر
فعل
بن گذشته: جلوگیری کرد
بن حال: جلوگیری کن
دیکشنری
discouragement, exclusion, hindrance, holdup, inhibition, lid, preclusion, prevention, restraint, save, stoppage
-
جستوجوی دقیق
-
جلوگیری
واژگان مترادف و متضاد
پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
-
جلوگیری
فرهنگ واژههای سره
پیشگیر
-
جلوگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) ممانعت .
-
جلوگیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] je(o)lo[w]giri مانع وقوع امری شدن.
-
جلوگیری
دیکشنری فارسی به عربی
حفظ , رفض , قيد , هدوء
-
واژههای مشابه
-
جلوگیری کننده
دیکشنری فارسی به عربی
تحريمي , سدادة , مانع
-
جلوگیری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امنع , توقيف , عيش
-
جلوگیری کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
اعق , لجام , مراقبة
-
وسیله جلوگیری از ابستنی
دیکشنری فارسی به عربی
مانع الحمل
-
از بروز احساسات جلوگیری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امنع
-
جلوگیری کننده از صدمه به حیات
دیکشنری فارسی به عربی
مضاد حيوي
-
از پدید آمدن اصطکاک (برخورد) میان دو طرف جلوگیری کرد
دیکشنری فارسی به عربی
مَنَعَ حُدوثَ احتکاکٍ بَينَ الجانِبَينِ
-
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند (در هلند)
دیکشنری فارسی به عربی
خندق
-
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
دیکشنری فارسی به عربی
ثقل