کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلوگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلوگیر
/je(o)lo[w]gir/
معنی
آنکه یا آنچه جلو کسی یا چیزی را بگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازدارنده، رادع، مانع، مزاحم
دیکشنری
athwart, balk, bar, blocker, check, constraint, exclusive, fence, hindrance, preventive, impediment, inhibition, inhibitory, obstacle
-
جستوجوی دقیق
-
جلوگیر
واژگان مترادف و متضاد
بازدارنده، رادع، مانع، مزاحم
-
جلوگیر
فرهنگ فارسی معین
(جُ یاجِ لُ) [ تر - فا. ] (ص فا.) مانع .
-
جلوگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی. فارسی] je(o)lo[w]gir آنکه یا آنچه جلو کسی یا چیزی را بگیرد.
-
واژههای مشابه
-
خاک جلوگیر
لغتنامه دهخدا
خاک جلوگیر. [ ک ِ ج ِ ل َ / لُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمینی که از آنجا دل برآمدن نخواهد. (آنندراج ) : چون برق فتادیم بخاشاک تعلق زین خاک جلوگیر بیک گام گذشتیم .صائب (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
جلو گیر
لغتنامه دهخدا
جلو گیر. [ ج ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 25هزارگزی جنوب ملاوی ، کنار خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد باندیمشک . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 1000 تن . آب آن از رودخانه ٔ جلوگیر و م...
-
جلو گیر
لغتنامه دهخدا
جلو گیر. [ ج ِ ل ُ ](اِخ ) دهی از دهستان مرغا بخش ایزه شهرستان اهواز واقع در 42هزارگزی جنوب باختری ایزه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 75 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهن...
-
جلو گیر
لغتنامه دهخدا
جلو گیر. [ ج ِ ل ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 36هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 12هزارگزی شوسه ٔ تبریز - اردبیل . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 279 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و...
-
جستوجو در متن
-
مَّانِعَتُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
جلوگیر آنان
-
مانع و رادع
فرهنگ گنجواژه
جلوگیر.
-
مُمْسِکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بازدارنده - جلوگیر
-
ممانعت
فرهنگ واژههای سره
بازدارندگی، جلوگیری، بازداری، جلوگیر
-
مَّنَّاعٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار منع كننده - بسيار جلوگير