کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلوهگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلوهگری
مترادف و متضاد
بروز، تجلی، جلوهنمایی، ظهور، نمایش، نمود
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلوهگری
واژگان مترادف و متضاد
بروز، تجلی، جلوهنمایی، ظهور، نمایش، نمود
-
واژههای همآوا
-
جلوه گری
لغتنامه دهخدا
جلوه گری . [ ج ِل ْوَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) ظهور. || ناز وکرشمه و دلبری . || تابش . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
حسنفروشی
واژگان مترادف و متضاد
جلوهگری، جلوهفروشی، خودنمایی، رفتار نزاکتآمیز، نازکادایی
-
منجلی کردن
واژگان مترادف و متضاد
آشکار کردن، جلوهگری کردن، آشکار ساختن، عیان کردن، تجلی کردن، ظاهر شدن
-
خودنمایی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جلوهفروختن، جلوهگری کردن ۲. تظاهر کردن ۳. عرض اندام کردن، خود را نشان دادن
-
خودنمایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تظاهر، تنافس، جلوهگری، خودستایی، ظاهرسازی، عرض اندام، نمایش، وانمود ۲. ظهور، بروز
-
looms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوم ها، نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
-
loom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچه، نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
-
تجلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بروز، پیدایی، جلوه، جلوهگری، ظهور، نمود ۲. تابش، روشنی، فروزش ۳. آشکار شدن، جلوه کردن، ظاهر شدن ۴. روشن شدن ۵. جلوهگر شدن، آشکار شدن، مشهود گردیدن، به جلوه درآمدن