کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلوس
/jolus/
معنی
۱. نشستن.
۲. [مجاز] نشستن بر تخت سلطنت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
قعود، نشست، نشستن
فعل
بن گذشته: جلوس کرد
بن حال: جلوس کن
دیکشنری
accession
-
جستوجوی دقیق
-
جلوس
واژگان مترادف و متضاد
قعود، نشست، نشستن
-
جلوس
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (مص ل .) نشستن .
-
جلوس
لغتنامه دهخدا
جلوس . [ ج ُ ] (ع مص ) نشستن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).و این اعم است از قعود. گاهی هر دو بمعنی کون و حصول استعمال شوند و در این صورت یک معنی بیش ندارند.- جلوس کردن ؛ بتخت پادشاهی نشستن و بر وساده ٔ حکمرانی قرار گرفتن . (ناظم الاطباء).|| (اِ...
-
جلوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jolus ۱. نشستن.۲. [مجاز] نشستن بر تخت سلطنت.
-
جلوس
دیکشنری فارسی به عربی
موافقة
-
واژههای مشابه
-
جلوس کردن
فرهنگ واژههای سره
نشستن
-
جلوس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اجلس , وافق
-
جلوس کردن بر
دیکشنری فارسی به عربی
اصعد
-
جستوجو در متن
-
ایستادن
واژگان مترادف و متضاد
قیام ≠ جلوس، نشستن
-
اجلس
دیکشنری عربی به فارسی
نشستن , جلوس کردن , قرار گرفتن
-
sit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشستن، جلوس کردن، قرار گرفتن
-
شرفای فلالی
لغتنامه دهخدا
شرفای فلالی . [ ش ُ رَ ی ِ ف َل ْ لا ] (اِخ )یکی از دو طبقه ٔ «شرفای مراکش » که از 1075 - 1311 هَ . ق . در مراکش سلطنت کرده اند. اسامی افراد آن از این قرار است : رشیدبن شریف بن علی (جلوس 1075 هَ . ق .)اسماعیل سمین (جلوس 1083 هَ . ق .). احمد ذهبی (جلو...
-
sits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشسته، نشستن، جلوس کردن، قرار گرفتن