کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلهم
لغتنامه دهخدا
جلهم . [ ج ُ هَُ ] (اِخ ) نام زنی . (ناظم الاطباء).
-
جلهم
لغتنامه دهخدا
جلهم . [ ج ُ هَُ ] (ع اِ) موش کلان . (منتهی الارب ). || سنگ کلان . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طی
لغتنامه دهخدا
طی . [ طَ ] (اِخ )نامش جلهم بن اددبن زیدبن یشحب صالح بن افحشدبن سام بن نوح . نیای قبیله ٔ طی و نسبت بدان طائی است و گویند ازین قبیله سه تن پدید آمده اند که هر یک در شیوه ٔ خود بی نظیر بوده اند، حاتم در جود و داود در فقه و زهد و ابوتمام در شعر. (از ان...
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) ابن العلأبن عماربن عریان بن عبداﷲبن حصین التمیمی المازنی البصری . ابن خلکان پس از ذکر نسب بصورت مزبور گوید بخط خود در مسودات دیدم که نام او ابوعمروبن العلأبن عماربن عبداﷲبن الحصین بن الحرث بن جلهم بن خزاعی بن مازن بن...
-
موش
لغتنامه دهخدا
موش . (اِ) جانور چارپای کوچکی از حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه جای کره ٔ ارض فراوان است . (از ناظم الاطباء). جانوری است معروف که به عربی فاره گویند. (آنندراج ) (برهان ). پستانداری است کوچک از راسته ٔ جوندگان که مواد غذایی خود را با حرکت آر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شریف آن تصنیف منیف در السنه ٔ علماء دائر است ومضامین اعجازآئینش در صحف مناقب ائمه ٔ دین سائر،...