کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلفار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلفار
لغتنامه دهخدا
جلفار. [ ج ُل ْ ل َ ] (اِخ ) شهری است آباد بعمان دارای گوسفندان فراوان . پنیر و روغن این شهر بشهرهای مجاورصادر میگردد. (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جلفر
لغتنامه دهخدا
جلفر. [ ج ُ ف َ ] (اِخ ) جُلَّفار است و مردم مرو آنرا کلفر خوانند. (از معجم البلدان ). رجوع به جلفار شود.
-
جرفار
لغتنامه دهخدا
جرفار. [ ج ُرْ رَ ] (اِخ ) یاقوت آرد: شهری است پرنعمت در ناحیه ٔ عمان که بیشتر آن را جلفار نامند. (از معجم البلدان ).
-
اسدالبحر
لغتنامه دهخدا
اسدالبحر. [ اَ س َ دُل ْ ب َ ] (اِخ ) لقب ابن ماجد شهاب الدین احمدبن ماجد. دریانوردی از مردم جلفار عمان . مولد 845 هَ .ق . وی پرتقالیها را بهند راهنمائی کرد. وفات او در حدود سال 900 هَ .ق . است و او راکتبی است در علم دریانوردی که بعض از آن در کتابخان...
-
جرون
لغتنامه دهخدا
جرون . [ ج َ ] (اِخ ) نام ولایتی بوده نزدیک به بندر هرمز از بناهای اردشیرو گفته اند نزدیک هم بوده است ، در عهد صفویه شاه عباس ماضی بنام خود بندری ساخته آباد نموده که به بندرعباس مشهور است و قرایی که بجرون منسوب بود اکنون نیزجرونات خوانند و اصل در این...