کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلسۀ بِه نامه خوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جلسه
واژگان مترادف و متضاد
اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست
-
جلسه
فرهنگ واژههای سره
نشست، دیدار، انجمن نشست
-
جلسه
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ س ) [ ع . جلسة ] 1 - (مص ل .) نشستن . 2 - (اِ.) یک نشست ، یک بار نشستن . 3 - مجمع ، انجمن . ج . جلسات .
-
جلسه
لغتنامه دهخدا
جلسه . [ ج َ ل َ س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس : امروز من در جلسه ٔ مجلس شورای ملی حاضر بودم . (فرهنگ نظام ).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج ُ ل َ س َ ] (ع ص ) بسیار نشیننده . (منتهی الارب ). کثیرالجلوس . (اقرب الموارد).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج َ س َ ] (ع مص ، اِ) یکبار نشستن . (منتهی الارب ).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج ِ س َ ] (ع اِ) نوعی از نشست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هیأتی که جالس بر آن هیأت نشیند. (از اقرب الموارد).
-
جلسة
دیکشنری عربی به فارسی
شنوايي , سامعه , استماع دادرسي , رسيدگي بمحاکمه , گزارش , جلسه , نشست , مجلس , دوره تحصيلي
-
جلسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلْسَة، جمع: جلسات] jal[a]se ۱. نشست برای رسیدگی و گفتگو دربارۀ امری.۲. محلی که چنین نشستی در آن برگزار میشود.
-
جلسه
دیکشنری فارسی به عربی
اجتماع , جلسة ، اِجْتِماعُ ، اِحْتِفالٌ
-
جلسه
واژهنامه آزاد
همنشینی
-
جلسه کارمندان
فرهنگ واژههای سره
نشست کارمندان
-
دستور جلسه
فرهنگ واژههای سره
دستور نشست
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratjalase نوشتهای که در آن خلاصۀ گفتگوهای اعضای مجلسی ذکر شده باشد.