کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلذی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلذی
لغتنامه دهخدا
جلذی . [ ج ُ ذی ی ] (ع ص ،اِ) شتر استوار درشت . (منتهی الارب ). || صانع و کارگر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || راهب . (اقرب الموارد). پارسای ترسایان . (منتهی الارب ). || خادم کلیسیا. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || رفتار سبک و تیز. (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
جلذیة
لغتنامه دهخدا
جلذیة. [ ج ُ ذی ی َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ قوی . مؤنث جلذی . (منتهی الارب ).
-
جلاذی
لغتنامه دهخدا
جلاذی . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) شتر استوار درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || صانع و کارگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || راهب . (از اقرب الموارد). پارسای ترسایان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خادم کلیسا. (ناظم الاطباء) (...
-
صانع
لغتنامه دهخدا
صانع. [ ن ِ] (ع ص ) نعت فاعلی از صنع. دست کار. (ربنجنی ) (تفلیسی ) (دهار). پیشه ور. جلذی . (منتهی الارب ) : پس مقدران را و صانعان را بیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 151).آفتابست کیمیاگر و بس واصلی صانعی قوی...
-
کاریگر
لغتنامه دهخدا
کاریگر. [ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مزیٌدعلیه کارگر. (غیاث ) (آنندراج ). جلاذی . جلذی . (منتهی الارب ). کارگر. (فرهنگ شاهنامه ). استاد. صنعت کار. مؤثر : یزید [ یزیدبن مهلب ] کاریگران را بکار کرد تا درختان را همی بریدند و راهها نرم همی کردند. (ترجمه ...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...