کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلبک
/jolbak/
معنی
گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه، و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب، و روی تنۀ بعضی درختها پیدا میشود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده میشود که بر روی آب شناور است. در اقیانوسها بیشتر از همه جا رشد میکند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامیگیرد. از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده میشود. رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوهای یا سرخ است؛ جلوزغ؛ جامۀ غوک؛ چغزواره؛ چغزپاره؛ گاوآب؛ خزه؛ الگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
algae
-
جستوجوی دقیق
-
جلبک
فرهنگ فارسی معین
(جُ بَ) (اِ.) نوعی رُستنی بدون ریشه و ساقه و برگ ، به رنگ سبز و گاهی قهوه ای یا سرخ که روی آب ها و تنه درختان به وجود می آید.
-
جلبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) jolbak گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه، و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب، و روی تنۀ بعضی درختها پیدا میشود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده میشود که بر روی آب شناور است. د...
-
جلبک
دیکشنری فارسی به عربی
طحلب
-
جلبک
واژهنامه آزاد
(جُ بَ) به طنز به کسی گفته می شود که درک و شعورش کم باشد.
-
واژههای مشابه
-
Chlorophyte, green alga
جلبک سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] گروهی از آغازیان آبزی که سبزینه و کاروتن (caroten) دارند
-
algal bloom
جلبکشکفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] رشد گسترده و ناگهانی جلبکها در آب که اثر نامطلوب در کیفیت آب دارد
-
algicide, algaecide
جلبککُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن جلبک استفاده میشود
-
جلبکها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← جلبکان
-
جلبک دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
عشب بحري
-
calcareous algae
جلبکهای آهکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گروهی از جلبکها که برای ساخت بدن خود، از کلیسمکربنات موجود در آب کمعمق محل زندگیشان استفاده میکنند
-
algicidal paint
پوشرنگ جلبککُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادهای پوششی با افزودنیهای خاصی که مانع رشد جلبک بر سطح آن میشود
-
واژههای همآوا
-
جل بک
لغتنامه دهخدا
جل بک . [ ج ُ ب َ ] (اِ مرکب ) جلبک . چیزی باشد سبز مانند ابریشم که در روی آبها بهم میرسد. و بعربی طحلب خوانند. (برهان ). خزه . خمزه . جل وزغ .
-
جُل بَک
لهجه و گویش تهرانی
خزه جوی