کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلبوب
/jalbub/
معنی
= عشقه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلبوب
لغتنامه دهخدا
جلبوب . [ ج َ ] (اِ) گیاهی باشد که بر درخت پیچد و بعربی عشقه خوانند و حبل المساکین هم گویند. (برهان ).
-
جلبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] jalbub = عشقه
-
جستوجو در متن
-
جربوب
لغتنامه دهخدا
جربوب . [ ] (اِ) جلبوب است . (فهرست مخزن الادویه ). و جلبوب نوعی از لبلاب است . (از فهرست مخزن الادویه ). حلبوب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) شاید یکی مصحف دیگری است .
-
عشقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عشقَة] (زیستشناسی) 'ašaqe گیاهی با برگهای درشت و ساقههای نازک که به درخت میپیچد و بالا میرود؛ ازفچ؛ غساک؛ نویچ؛ جلبوب؛ دارسج.
-
حریق املس
لغتنامه دهخدا
حریق املس . [ ح ُ رَ ق ِ اَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بلغت اندلس حلبوب . حربوب . جلبوب . خصی هرمس . عصی هرمس . فقشة . لینوزوزطیس .
-
لبلاب
لغتنامه دهخدا
لبلاب . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) عشقه . بقلة الباردة. گیاه پیچک . (منتهی الارب ). حلباب . قسوس . عصبه . پیچه . (دهار). حبل المساکین . مهربانک . (زمخشری ). داردوست . گیاهی است که بر درختان می پیچد و آن را عشق پیچان گویند. عشقه و آن گیاهی باشد که بر درخت پیچ...