کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلاهق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلاهق
/jalāheq/
معنی
۱. مهره و گلولۀ گلی که با کمانگروهه پرتاب میکردند؛ گروهه.
۲. کمانگروهه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلاهق
فرهنگ فارسی معین
(جَ هِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - کمان گروهه . 2 - مهره و گلولة گلی که با کمان گروهه پرتاب کنند.
-
جلاهق
لغتنامه دهخدا
جلاهق . [ ج ُ هَِ ] (معرب ، اِ) کمان گروهه . (منتهی الارب ). بندق . (اقرب الموارد). || کمان . (ازاقرب الموارد). || بافنده . (ناظم الاطباء).حائک . || کلافه ٔ ریسمان . (ناظم الاطباء).
-
جلاهق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گروهک] [قدیمی] jalāheq ۱. مهره و گلولۀ گلی که با کمانگروهه پرتاب میکردند؛ گروهه.۲. کمانگروهه.
-
جستوجو در متن
-
جله
لغتنامه دهخدا
جله . [ ج ُل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) گروهه ٔ ریسمان را گویند و معرب آن جلاهق باشد. (برهان ). || گیاهی بود سرپهن که از جاهای نمناک و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و شراب و امثال آن روید. (برهان ). جله چون سماروغ بود. (حاشیه ٔ برهان چ معین از لغت فرس 445). ی...
-
گروهه
لغتنامه دهخدا
گروهه . [ گ ُ هََ / هَِ ] (اِ)گلوله خواه گلوله ٔ ریسمان باشد و خواه گلوله ٔ توپ وتفنگ و گلوله ٔ بازی و گلوله ٔ خمیر نان و پنبه و گلوله ٔ کمان گروهه و امثال آن و بعربی جلاهق خوانند. (برهان ) (آنندراج ). گلوله ٔ کمان گروهه و امثال آن و بعربی جلاهق خوان...
-
چله
لغتنامه دهخدا
چله . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) ریسمانی باشد که از پهنای کار جولاهگان زیاد آید و آن را ببافند و به انگشت پیچیده در جایی گذارند. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تار جولایان که در مقابل پود است . (از لغت محلی شوشترنسخه ٔ خطی ). چند رشته نخ از مجمو...
-
غالوک
لغتنامه دهخدا
غالوک . (اِ) مهره ٔ کمان گروهه باشد : کمان گروهه ٔ زرین شده بچرخ هلال ستارگان همه غالوکهای سیم اندود . خسروانی (از لغت فرس اسدی ص 271).و در حاشیه ٔ آن آمده : غالوک و ژواله هر چه آن چون مهره ٔ گرد کنی غالوک و ژواله خوانند - انتهی . مهره ٔ گلین باشد که...
-
کمان گروهه
لغتنامه دهخدا
کمان گروهه . [ ک َ گ ُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) کمان قروهه است که کمان گلوله باشد. (برهان ). کمانی که در آن غلوله نهاده رها کنند و به هندی آن را غلیل گویند و آن را کمان گرهه نیز خوانند. (آنندراج ). کمان گلوله . کمان گرهه . کمان مهره . (فرهنگ رشیدی ). ج...