کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلال الدین رسولا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلال الدین رسولا
لغتنامه دهخدا
جلال الدین رسولا. [ ج َ لُدْ د رَ ] (اِخ ) رجوع به رسولابن احمد تبانی شود.
-
واژههای مشابه
-
جَلَالِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکوه (درمعنای کلمه جلال اعتلا و اظهار رفعت مستتر است لذا به صفاتی که همراه با دفع و منع است نیزاطلاق می شود مثل علو ، تعالي ، عظمت ، کبرياء)
-
جلالالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: jalāloddin) (عربی) شکوه و عظمت دین ؛ (در اعلام) مولانا جلالالدین محمد بلخی (مولوی) از عارفان و شاعران بنام ایرانیِ قرن هفتم (هـ.ق).
-
جلال ازرک
لغتنامه دهخدا
جلال ازرک . [ج َ اَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان بابل است .این دهستان در قسمت باختری شهر بابل واقع و محدود است از شمال بدهستان رود بست و پازوار، از جنوب بدهستان لاله آباد، از خاور بشهر بابل و حومه ، از باختر بدهستان دابو از شهرس...
-
جلال اسلام
لغتنامه دهخدا
جلال اسلام . [ ج َ اِ ] (اِخ ) (مولانا ...) از پزشکان معروف زمان شاه شجاع است . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 283 و 284 شود.
-
جلال اسیر
لغتنامه دهخدا
جلال اسیر.[ ج َ اَ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است . وی به سال 1049 هَ . ق . = 1639 م . درگذشت . رجوع به تاریخ ادبیات ایران ادوارد برون ص 167، 172، 178 شود.
-
جلال بلقینی
لغتنامه دهخدا
جلال بلقینی . [ ج َ ] (اِخ ) از قاضیانی است که در زمان معتضد باﷲ داودبن متوکل خلیفه وفات یافت . (تاریخ الخلفاء ص 339 و 340).
-
جلال جعفر
لغتنامه دهخدا
جلال جعفر. [ ج َ ج َ ف َ ] (اِخ ) اصلش از فراهان است از توابع قم . وی مردی کریم و اهل فتوت و مروت بوده و همواره از زراعت و دهقانی تحصیل نعمت کرده و اوقات صرف خدمت عرفاء و فضلاء و شعرا مینموده و طبع خوشی داشته . دولتشاه سمرقندی نوشته که هزار بیت درخور...
-
جلال شیروانی
لغتنامه دهخدا
جلال شیروانی . [ ج َ ل ِ ] (اِخ ) از اطباء و حکما و شعرای ایرانی است که در شیراز بشاه محمد مظفر و شاه شجاع انتساب داشته است . وی منظومه ای بعنوان گل نوروز دارد که به سال 743 هَ . ق . آنرا بنظم آورده . این ازوست :از این دیار برفتیم و خوش دیاری بودبآب ...
-
جلال طبیب
لغتنامه دهخدا
جلال طبیب . [ ج َ ل ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به جلال شیروانی شود.
-
جلال عضد
لغتنامه دهخدا
جلال عضد. [ ج َ ع َ ض ُ ] (اِخ ) سید ... از شاعران است که در یزدبوزارت آل مظفر اشتغال داشت . دیوان او گویند چهارهزار بیت است . پدرش سید عضد وزیر محمد مظفر بود. گویند روزی محمد مظفر بمکتب درآمده دید که طفلی بکتابت مشغول است پرسید که این کودک پسر کیست ...
-
جلال کیا
لغتنامه دهخدا
جلال کیا. [ ج َ ] (اِخ ) خاندان جلال کیا پس از حمله ٔ مغول مدت کوتاهی در مازندران حکومت داشتند و عمارتی در ساری بر پا ساختند ولی قسمت عمده ٔ شهر هنوز در حال ویرانی بود و بزودی جنگل آن محل را فراگرفت و مکان جانوران شد. (ترجمه ٔ مازندران و استراباد راب...
-
جلال ماوراءالنهری
لغتنامه دهخدا
جلال ماوراءالنهری . [ ج َ ل ِ وَ ءُن ْ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) از شاعران است . سوزنی او را هجو کرده و او نیز شعرهای هجو بسیار داشت ولی سرانجام جمله ٔ اهاجی و هزلیات خود بشست و قصیده ای چند جد گفت این دو شعر از قصیده ای از قصاید وی انتخاب میشود:پاکست ...
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع بلوک راین کرمان است . (مرآت البلدان ).