کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلال الدولة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جلال جعفر
لغتنامه دهخدا
جلال جعفر. [ ج َ ج َ ف َ ] (اِخ ) اصلش از فراهان است از توابع قم . وی مردی کریم و اهل فتوت و مروت بوده و همواره از زراعت و دهقانی تحصیل نعمت کرده و اوقات صرف خدمت عرفاء و فضلاء و شعرا مینموده و طبع خوشی داشته . دولتشاه سمرقندی نوشته که هزار بیت درخور...
-
جلال درکانی
لغتنامه دهخدا
جلال درکانی . [ ج َ ] (اِخ ) (خواجه جلال ) ابن خواجه شهاب الدین از شاعران و مداحان اتابکیان است . وی در خدمت شیخ نجم الدین کبری سالک طریقه ٔ فقر و فنا شد و از مریدان او گشت . اشعار و قصایدی دارد. رجوع به آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 174 شود.
-
جلال دوانی
لغتنامه دهخدا
جلال دوانی . [ ج َ ل ِ دَ ] (اِخ ) رجوع به جلال الدین دوانی شود.
-
جلال شیروانی
لغتنامه دهخدا
جلال شیروانی . [ ج َ ل ِ ] (اِخ ) از اطباء و حکما و شعرای ایرانی است که در شیراز بشاه محمد مظفر و شاه شجاع انتساب داشته است . وی منظومه ای بعنوان گل نوروز دارد که به سال 743 هَ . ق . آنرا بنظم آورده . این ازوست :از این دیار برفتیم و خوش دیاری بودبآب ...
-
جلال طبیب
لغتنامه دهخدا
جلال طبیب . [ ج َ ل ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به جلال شیروانی شود.
-
جلال عضد
لغتنامه دهخدا
جلال عضد. [ ج َ ع َ ض ُ ] (اِخ ) سید ... از شاعران است که در یزدبوزارت آل مظفر اشتغال داشت . دیوان او گویند چهارهزار بیت است . پدرش سید عضد وزیر محمد مظفر بود. گویند روزی محمد مظفر بمکتب درآمده دید که طفلی بکتابت مشغول است پرسید که این کودک پسر کیست ...
-
جلال کیا
لغتنامه دهخدا
جلال کیا. [ ج َ ] (اِخ ) خاندان جلال کیا پس از حمله ٔ مغول مدت کوتاهی در مازندران حکومت داشتند و عمارتی در ساری بر پا ساختند ولی قسمت عمده ٔ شهر هنوز در حال ویرانی بود و بزودی جنگل آن محل را فراگرفت و مکان جانوران شد. (ترجمه ٔ مازندران و استراباد راب...
-
جلال ماوراءالنهری
لغتنامه دهخدا
جلال ماوراءالنهری . [ ج َ ل ِ وَ ءُن ْ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) از شاعران است . سوزنی او را هجو کرده و او نیز شعرهای هجو بسیار داشت ولی سرانجام جمله ٔ اهاجی و هزلیات خود بشست و قصیده ای چند جد گفت این دو شعر از قصیده ای از قصاید وی انتخاب میشود:پاکست ...
-
جلال منشی
لغتنامه دهخدا
جلال منشی . [ ج َ ل ِ م ُ ] (اِخ ) خواجه ... بعضی او را کرمانی نوشته اند ولی ظاهرش این که اصفهانی باشد. وی از معاصرین خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان است اما دیوانش در میان نیست . در قصیده گویی استاد است و در آذربایجان وفات یافته . او راست :جوادکفی و...
-
جلال یمنی
لغتنامه دهخدا
جلال یمنی . [ ج َ ل ِ ی َم َ ] (اِخ ) حسن بن احمد ملقب به جلال الدین . فقیه و مفسر و ادیب و منطقی است و شروح و حواشی و مختصرات و اشعاری دارد. وی به سال 1079 هَ . ق . / 1668 م . در نزدیکی صنعا وفات کرد. او راست : 1 - تکملة الکشف علی الکشاف . 2 - شرح ا...
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع بلوک راین کرمان است . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع دشت آب کرمان . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع قدیمی بلوک زرند کرمان است . این ده 17 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع هیجروئیه بلوک زرند کرمان است . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین واقع در 12هزارگزی باختر نایین و چهارهزارگزی شمال شوسه ٔ اردستان به نائین . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 71 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زرا...