کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلالالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلالالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: jalāloddin) (عربی) شکوه و عظمت دین ؛ (در اعلام) مولانا جلالالدین محمد بلخی (مولوی) از عارفان و شاعران بنام ایرانیِ قرن هفتم (هـ.ق).
-
واژههای مشابه
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی بن ابوالحسن . رجوع به علی بن ابوالحسن زندی شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمد. رجوع به محمدبن محمد کرخی در همین لغت نامه شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) (سلطان ...) سیورغتمش بن قطب الدین خنتممور بعد از پدر بفرمان احمد خان بسلطنت کرمان رسید و نه سال فرمانروایی کرد.وی در شب 27رمضان سال 693 هَ . ق . بفرمان خواهرش پادشاخاتون بقتل رسید. وی پنجمین از سلاطین و حکمرانان قتل...
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) ابوالمظفر یکی از وزیران الناصر لدین اﷲ بود. رجوع به دستور الوزراء ص 95 شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) ابوسعید. رجوع به ابوسعید بویرانی در همین لغت نامه شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) ابویزید. رجوع به ابویزید جلال الدین در همین لغت نامه شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان بلقینی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان در همین لغت نامه شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسحاق . رجوع به اسحاق سمرقندی شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسکندربن جلال الدوله کیومرث از حکام بنی اسکندر است که در قرن نهم هجری بر بخشی از مازندران حکومت داشتند. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 193 شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اکبرشاه .رجوع به جلال الدین محمد اکبرشاه شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه . رجوع به جلال الدولة حسن شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسن بن محمد از پیشوایان صباحیه و اسماعیلیان است که پس از جلوس بجای پدر از بدعتهای وی تبری نمود و اظهار مسلمانی کرد و پیروان خود را بالتزام اسلام و اتباع قوانین شرع ملزم ساخت و در این معنی بخلیفه ٔ بغدا...
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حمزه اندخودی مکی یکی از وزیران سلطان حسین میرزا بود که سرانجام معزول و گوشه نشین شد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 321).