کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلاله
فرهنگ نامها
(تلفظ: jalāle) (عربی) (مؤنث جلال) ، ← جلال .
-
واژههای مشابه
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) در همه ٔ معانی رجوع به جَلال شود.- لفظ جلالة، اسم جلالة ؛ لفظ اﷲ است که در جزوی از اجزای مصحف مجید متواتر پهلوی هم واقع شده و بنا بر تکرار جلالتین گویند. ارباب تفسیر نوشته اند که در اثنای قرائت جلالتین هر دعا که شود درجه ٔ ...
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث جُلال بمعنی بزرگ وبزرگ قدر. || ناقه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ).
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج ُل ْ لا ل َ ] (ع ص ) مؤنث جُلاّل . (منتهی الارب ). رجوع به جلال شود.
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ج َل ْ لا ل َ ] (ع ص ) حیوانی که پلیدی انسان خورد. (ناظم الاطباء). ماده گاو پلیدی خوار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و در حدیث است : نُهی عن لحوم الجلالة. (اقرب الموارد). نُهی عن لبن الجلالة. (منتهی الارب ).
-
جل جلاله
لغتنامه دهخدا
جل جلاله . [ ج َل ْ ل َ ج َ ل ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است قدر و جلال او. پس از بردن نام ایزدتعالی گویند: خدای جَل َّ جلالُه . (از یادداشت های مرحوم دهخدا).
-
جل جلاله
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= بزرگ است جلال و شکوه او)] [قدیمی] jallajalāloh[u] به منظور ستایش خداوند به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
جلالت
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ) [ ع . جلالة ] (مص ل .) بزرگواری .
-
و
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (حر.) در آغاز لفظ جلاله (= الله) برای قسم به کار رود.
-
جلال
لغتنامه دهخدا
جلال . [ ج ُل ْ لا ] (ع ص ) بزرگ . || بزرگ قدر. مونث آن جُلاّلة. (منتهی الارب ). رجوع به جلالة شود. || کلانسال و آزموده کار. (از اقرب الموارد). رجوع به جلیل و جَلال و جَل و جِل شود.
-
جل
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَّ) [ ع . ] (فع .) بزرگ است ، کبیر است . ؛~الخالق بزرگ است آفریننده . ؛~جلاله بزرگ است شکوه او (خدای ).
-
کاتب جان
لغتنامه دهخدا
کاتب جان . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت باری تعالی است جل جلاله . (برهان ) (آنندراج ).
-
کرسطوس
لغتنامه دهخدا
کرسطوس . [ ک ِ رِ ] (اِخ ) به لغت انجیل نام باری تعالی است جل و جلاله . (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای باری تعالی . (ناظم الاطباء).