کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلالت
/jalālat/
معنی
۱. بزرگی؛ بزرگواری.
۲. عزت؛ شکوه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بزرگواری، بزرگی، دبدبه، شکوه، فر، فره، کوکبه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلالت
واژگان مترادف و متضاد
بزرگواری، بزرگی، دبدبه، شکوه، فر، فره، کوکبه
-
جلالت
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ) [ ع . جلالة ] (مص ل .) بزرگواری .
-
جلالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: جلالة] jalālat ۱. بزرگی؛ بزرگواری.۲. عزت؛ شکوه.
-
واژههای مشابه
-
جلالت مآب
لغتنامه دهخدا
جلالت مآب . [ ج َ ل َم َ ] (ص مرکب ) کسی که مرجعش بزرگی است . در مراسلات در خطاب به بزرگتر این لفظ را نویسند. (فرهنگ نظام ).
-
ذی جلالت
لغتنامه دهخدا
ذی جلالت . [ ج َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب جلالت : خدمت ذی جلالت فلان .
-
جلالت و جلادت
فرهنگ گنجواژه
شکوه و توانایی،جبروت
-
واژههای همآوا
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) در همه ٔ معانی رجوع به جَلال شود.- لفظ جلالة، اسم جلالة ؛ لفظ اﷲ است که در جزوی از اجزای مصحف مجید متواتر پهلوی هم واقع شده و بنا بر تکرار جلالتین گویند. ارباب تفسیر نوشته اند که در اثنای قرائت جلالتین هر دعا که شود درجه ٔ ...
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث جُلال بمعنی بزرگ وبزرگ قدر. || ناقه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ).
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ ج ُل ْ لا ل َ ] (ع ص ) مؤنث جُلاّل . (منتهی الارب ). رجوع به جلال شود.
-
جلالة
لغتنامه دهخدا
جلالة. [ج َل ْ لا ل َ ] (ع ص ) حیوانی که پلیدی انسان خورد. (ناظم الاطباء). ماده گاو پلیدی خوار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و در حدیث است : نُهی عن لحوم الجلالة. (اقرب الموارد). نُهی عن لبن الجلالة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
سبحات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُبحَة] [قدیمی] sobohāt ۱. = سبحه۲. انوار پروردگار و جلالت او.
-
سبحات
واژگان مترادف و متضاد
سبحهها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت