کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفت گیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جفت بندی
لغتنامه دهخدا
جفت بندی . [ ج ُب َ ] (حامص مرکب ) طرز اجتماع کارپلهای یک مادگی و قرار گرفتن تخمکهای آن درنباتات مختلف ، متفاوت است و آنرا جفت بندی گویند . (گیاه شناسی ثابتی ص 421).- جفت بندی جانبی ؛ نوعی از جفت بندی است که در آن حاشیه ٔ هر کارپل به حاشیه ٔ کارپل م...
-
جفت جو
لغتنامه دهخدا
جفت جو.[ ج ُ ] (نف مرکب ) جفت جوی . رجوع به همین ماده شود.
-
جفت جوئی
لغتنامه دهخدا
جفت جوئی . [ ج ُ ](حامص مرکب ) مستی . گشن خواهی . به گشن آمدگی . جفت طلبی . مستی در حیوانات خاصه پستانداران . در جستجوی جفت برآمدن . گشن خواه شدن . رجوع به جفت جوی و گشن خواهی شود.
-
جفت جوی
لغتنامه دهخدا
جفت جوی . [ ج ُ ] (نف مرکب )جفت جو. جوینده ٔ جفت . نر جوینده ٔ ماده . ماده ٔ جوینده ٔ نر. حیوانی که نر جوید. حیوانی که ماده جوید. گشن . گشن خواه . مردی که در پی جستن زن باشد. زنی که در صدد جستن شوی باشد. مست . به گشنی آمده . جفت خواه . جفت طلب . جستج...
-
جفت خانه
لغتنامه دهخدا
جفت خانه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قفسی بزرگ برای جوجه کشی طیور. (یادداشت مؤلف ).
-
جفت خواه
لغتنامه دهخدا
جفت خواه . [ ج ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) جفت خواهنده . مست . گشن . به گشنی آمده . جفت جو. جفت جوی . جفت طلب . گشن خواه . رجوع به جفت جوی و گشن خواه شود.
-
جفت خواهی
لغتنامه دهخدا
جفت خواهی . [ ج ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) کار جفت خواه . جفت جوئی . لاسی . گشن خواهی . به گشن آمدگی . جفت طلبی . رجوع به جفت جوئی و گشن خواهی شود.
-
جفت ران
لغتنامه دهخدا
جفت ران . [ ج ُ ] (نف مرکب ) کسی که قلبه رانی کند. (غیاث ) (آنندراج ). راننده ٔ گاوانی که زمین را شخم میزنند.
-
جفت ساز
لغتنامه دهخدا
جفت ساز. [ ج ُ ] (اِ مرکب )نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . صفتی از صفات ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد:جفت ساز، راست ساز و یک ونیم ساز. (برهان ) : آسمان بر جفت ساز زهره این ره میزند. مجیر بیلقانی .دگر نسبتی را که دانست بازدرآورد نغمه به آن جفت سا...
-
جفت طلب
لغتنامه دهخدا
جفت طلب . [ ج ُطَ ل َ ] (نف مرکب ) گشن . به گشنی آمده . مست . جفت جوی . جفت خواه . حیوانی که در جستجوی جفت باشد. مردی که جویای جفت و همسر باشد. رجوع به جفت جوی و جفت خواه شود.
-
جفت طلبی
لغتنامه دهخدا
جفت طلبی . [ ج ُ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) گشنی . گشن خواهی . جفت جوئی . جفت خواهی . رجوع به جفت خواهی و جفت جوئی شود.
-
جفت گاوسر
لغتنامه دهخدا
جفت گاوسر. [ ج ُ ت ِ س َ ] (اِخ ) از مزارع قم و نزدیک به شهر است ، ملکی خدام آستانه ٔ حضرت معصومه و سالی شصت خروار بذر در آن کشته میشود. خیار آنجا از خیار جمیع مزارع بهتر است . (مرآت البلدان ج 4 ص 251).
-
جفت گیرنده
لغتنامه دهخدا
جفت گیرنده . [ ج ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جفت گیر. جفت جوی . جفت طلب . گشن خواه . به گشنی آمده .
-
جفت مقوس
لغتنامه دهخدا
جفت مقوس . [ ج ُ ت ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از طاق ایوان و عمارت باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
جفت وار
لغتنامه دهخدا
جفت وار. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) واحد مساحت ، به اندازه ٔ یک جفت . چند یک جفت . بقدر جفتی . به اندازه ٔ یک جفت زمین : هر کس زندگانی یابد بیند که اینجا چنان شود که جفت وار زمین به ده درم فروشند. (تاریخ بیهقی ). سی جفت وار زمین نزدیک این سرای بیع میکردند که...