کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفتک پراندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جفتک پراندن
لغتنامه دهخدا
جفتک پراندن . [ ج ُ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . با دو پای لگد زدن ستور. آلیزیدن . اسکیزیدن . جفتک انداختن . رجوع به جفتک و آلیزیدن و اسکیزیدن شود. || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . || مخالفت کردن . دیر پذیرفتن . سخت قبول کردن .
-
واژههای مشابه
-
جُفتَک
لهجه و گویش بختیاری
joftak جفتک.
-
جفتک چارکش
لغتنامه دهخدا
جفتک چارکش . [ ج ُ ت َ ک ُ ] (اِ مرکب ) قسمی بازی است کودکان و نوجوانان را که در آن یک تن بموجب قرعه انتخاب می شود و خمیده و دست بزانو می ایستد و بازیکنان دیگر با خیز گرفتن از فاصله ای و با دویدن بسوی او و جفت زدن و نهادن هر دو دست بر پشت او و گشادن ...
-
جفتک زدن
لغتنامه دهخدا
جفتک زدن . [ ج ُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب )جفته انداختن . جفتک انداختن . رجوع به همین لغات و نیز رجوع به اسکیزیدن و آلیزیدن و لگد انداختن شود.
-
جفتک انداز
لغتنامه دهخدا
جفتک انداز. [ ج ُ ت َ اَ ] (نف مرکب ) جفتک اندازنده . جفته اندازنده . جفته افکن . اسکیزنده . آلیزنده . رکال . رجوع به اسکیزنده و آلیزنده و جفتک شود. || در تداول ، دیرپذیر. صعب القبول .
-
جفتک اندازی
لغتنامه دهخدا
جفتک اندازی . [ ج ُ ت َ اَ ] (حامص مرکب ) آلیزش . اسکیزه . جفته اندازی . جفتک پرانی . رجوع به جفتک و آلیزش و اسکیزه شود. || در تداول دیرپذیری . صعب القبولی .
-
جفتک پرانی
لغتنامه دهخدا
جفتک پرانی . [ ج ُ ت َ پ َ ] (حامص مرکب ) جفتک اندازی . رجوع به همان ماده شود. این ترکیب با کردن صرف شود.
-
جفتک زن
لغتنامه دهخدا
جفتک زن . [ ج ُ ت َ زَ ] (نف مرکب ) لگدزن . لگدانداز. ستوری که با هر دو پا از عقب لگد زند. رجوع به لگدانداز شود.
-
جفتک چارکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جفتکچهارکش› joftakčarkoš نوعی بازی که در آن یکی خم میشود و دستها را بر زانو میگذارد و دیگری از روی پشت او میپرد.
-
جفتک انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي
-
جفتک پرانی
دیکشنری فارسی به عربی
علاقة موقتة
-
جُفتَک اِنّاختن
لهجه و گویش بختیاری
joftak ennâxtan جفتک انداختن، لگد انداختن حیوانات بادو پا.
-
جفتک چارکُش
لهجه و گویش تهرانی
نوعی بازی: یکی دولا شده ازروی او میپرند
-
جفتک پروندن
لهجه و گویش تهرانی
جفتک زدن