کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفته زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جفته زدن
لغتنامه دهخدا
جفته زدن . [ ج ُ ت َ / ت ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آلیزیدن . اسکیزیدن . جفتک زدن . جفتک انداختن . لگد زدن ستور با دو پا. لگد پراندن ستور با دو پا از عقب : بغرید و یک جفته زد بر سرش به خاک اندر آمدسر و افسرش . فردوسی .و چون به پاردنب رسید آن اسب جفته برسین...
-
واژههای مشابه
-
جفته افکندن
لغتنامه دهخدا
جفته افکندن . [ ج ُت َ / ت ِ اَ ک َ د ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . اسکیزیدن . رجوع به جَفته و جفته انداختن شود.
-
جفته انداختن
لغتنامه دهخدا
جفته انداختن . [ ج ُ ت َ / ت ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن : جفت و طاق سپهر درشکندجفته ای کان تکاور اندازد. خاقانی .خر ز بهر دفع خار از سوز و دردجفته می انداخت صد جا زخم کرد. مولوی .جفته اندازد یقین آن خر ز دردحبذا آن کس کز او پرهیز کرد. مولوی ....
-
جفته خوردن
لغتنامه دهخدا
جفته خوردن . [ ج ُ ت َ / ت ِ خوَر / خُر دَ ] (مص مرکب ) لگد خوردن : بر سر از سم نعل بسته ٔ لعن میخورد جفته ٔ خطا به صواب .سوزنی .
-
جفته شدن
لغتنامه دهخدا
جفته شدن . [ ج ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جفت شدن . قرین شدن . در کنار هم قرار گرفتن : خواست تا در به لعل سفته شودطوق با طاق هر دو جفته شود.نظامی .
-
جفته طاق
لغتنامه دهخدا
جفته طاق . [ ج َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از دو ابرو. (غیاث ).
-
جفته کردن
لغتنامه دهخدا
جفته کردن . [ ج َ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عریش ساختن برای درخت انگور. سقف مانند و آسمانه ای از چوب بنا کردن تا شاخهای انگور و مانند آن بر وی شود و آن را عریش الکروم گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
جفته بازی
لغتنامه دهخدا
جفته بازی . [ ج ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) بچه بازی . لواط. همجنس بازی مردان . (اشتنگاس ) : کار این کج مزاج دزدی بودجفته بازی و مهره دزدی بود. امیرخسرو (از آنندراج ).و نیز رجوع به جفته خوری شود.
-
جفته بینی
لغتنامه دهخدا
جفته بینی . [ ج َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) اقعم . کژبینی . کج بینی . آن که در بینی او کژی باشد.
-
چهارده جفته
لغتنامه دهخدا
چهارده جفته . [ چ َ دَه ْ ج ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، 200 تن سکنه دارد. از سراب هرسم آبیاری میشود. محصولش غلات ، حبوبات ، چغندرقند، توتون و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
جستوجو در متن
-
آلیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹الیز› 'āliz جستوخیز چهارپایان؛ جفته؛ جفتک؛ جفته و لگد.〈 آلیز زدن:۱. جستوخیز کردن.۲. جفته و لگد انداختن.
-
جفتک زدن
لغتنامه دهخدا
جفتک زدن . [ ج ُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب )جفته انداختن . جفتک انداختن . رجوع به همین لغات و نیز رجوع به اسکیزیدن و آلیزیدن و لگد انداختن شود.
-
hybridizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hybridizing، جفته کردن، جانور دورگه گرفتن، گیاه پیوندیبار اوردن، پیوند زدن از دوجنس ناجور باهم