کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جفت
/jaft/
معنی
= چَفت
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خمیده، کج
۲. چوببست
۳. سقف
فعل
بن گذشته: جفت کرد
بن حال: جفت کن
دیکشنری
double, doublet, duplicate, conjugate, couple, duo, even, twin, match , pair, partner, sister, tannin, twosome, engaged
-
جستوجوی دقیق
-
جفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خمیده، کج ۲. چوببست ۳. سقف
-
جفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زن، زوجه، زوج، همسر ۲. جور ۳. مانند، مثل ۴. عدیل، لنگه ۵. بغل، کنار ۶. مزدوج ≠ تک، طاق، فرد
-
placenta
جفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بافت حامل تخمک در تخمدان
-
جفت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - زوج ، دو عدد از یک چیز. 2 - زن و شوهر، همسر. 3 - همتا، همانند. 4 - همراه ، همدم .
-
جفت
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) عضوی عروقی که در هنگام بارداری ، از طریق بند ناف مواد لازم را به جنین رسانده و مواد دفعی را می گیرد.
-
جفت
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) = جفته . چفته : نک چفت .
-
جفت
لغتنامه دهخدا
جفت . [ ] (اِخ ) رودخانه یی است که از سیاه کوه کردستان جاری شده در نزدیکی مراغه داخل نهر صافی شده به دریاچه ٔ ارومیه میریزد. نگارنده گوید این همان رودخانه ٔ جغتو است که بعضی جفت نوشته اند. (مرآت البلدان ج 4). رجوع به جغتو شود.
-
جفت
لغتنامه دهخدا
جفت . [ ج َ ] (اِ) جماعت مردم . || عدد بسیار. || همه . (آنندراج ). || سقف خانه . || چوب بندی انگور. (برهان ). چوب بندی درخت رز. (ناظم الاطباء). رجوع به چفت شود. || (ص ) خمیده . کج . (برهان ). || فریتاک آنرا یکی از ابزارهای زراعت دانسته است . (دزی ). ...
-
جفت
لغتنامه دهخدا
جفت . [ ج ُ ] (ص ، اِ) زوج . مقابل فرد. (برهان ). ضد طاق . (انجمن آرا). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است مثل یک و سه و پنج . (فرهنگ نظام ). زکا. (ناظم الاطباء). شَفع. (ترجمان القرآن ). شفع مقابل وَتر. (تاج العروس )....
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jaft = چَفت
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) joft ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که بهصورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب.۲. دو عدد از چیزی یا کسی.۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج.۴. زن یا شوهر؛ همسر.۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفتگیری میکنند.۶. (صفت) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند ه...
-
جفت
دیکشنری فارسی به عربی
زوج , صاحب , ضعف , فريق , مباراة
-
جفت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰoft طاری: ǰoft طامه ای: ǰoft طرقی: ǰoft کشه ای: ǰoft نطنزی: ǰoft
-
واژههای مشابه
-
جَفت
لهجه و گویش بختیاری
jaft آبى که پوست بلوط را در آن جوشاندهباشند (براى دباغى پوست گوسفند).