کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفا گستردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جفا کنده
لغتنامه دهخدا
جفا کنده . [ ج َ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انزان بخش بندرگز شهرستان گرگان . واقع در 4هزارگزی جنوب بندرگز و هزارگزی شمال شوسه ٔ گرگان - بهشهر. دشت ، معتدل و مرطوب است و سکنه ٔ آن 1025 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن برنج و غلات و پنبه و کنجد...
-
جفا گفتن
لغتنامه دهخدا
جفا گفتن . [ ج َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) توبیخ و ملامت سخت کردن . دشنام و ناسزا گفتن : یعقوب علی بن الحسن الدرهمی را بنشاند و بسیار جفا گفت . (تاریخ سیستان ). و عبدوس را نیز خوانده و بسیار جفا گفته . (تاریخ بیهقی ). امیر پشیمان شده بود از هر چه رفت بدین...
-
جفا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضطهد
-
جور و جفا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احزن
-
افسوس و جفا
فرهنگ گنجواژه
نامرادی.
-
ستم و جفا
فرهنگ گنجواژه
ظلم.
-
جفا و غصه
فرهنگ گنجواژه
بی وفائی و ناراحتی.
-
جور و جفا
فرهنگ گنجواژه
ستم،بیوفایی
-
ناز و جفا
فرهنگ گنجواژه
بی وفائی و دلبری.
-
وفا و جفا
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
گستردن
لغتنامه دهخدا
گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) (از: گستر + دن ، پسوند مصدری ) گستر، قیاس شود با بستر. هندی باستانی ستر + وی (پهن کردن )، پهلوی وسترتن (پهن کردن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پهن کردن .(برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). باز کردن . (صحاح الفرس ).منتشر کردن...
-
گستریدن
لغتنامه دهخدا
گستریدن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) گستردن . منتشر کردن . پراکنده کردن : چو نزدیک شهر بخارا رسیدهمه دشت نخشب سپه گسترید. فردوسی .ز دستور و گنجور بستد کلیدهمه کاخ و میدان درم گسترید. فردوسی .که لشکر بنزدیک جیحون رسیدهمه روی کشور سپه گسترید. فردوسی .وز آنجا...
-
توختن
لغتنامه دهخدا
توختن . [ تو ت َ ](مص ) توزیدن . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). این لغت از اضداد است . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) . خواستن . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). جُستن . (برهان ). خواستن و آرزو کردن و جستن و جستجو نم...
-
آختن
لغتنامه دهخدا
آختن . [ ت َ ] (مص ) آهختن . آهیختن . برآوردن . آهنجیدن . لنجیدن . کشیدن . برکشیدن . تشهیر. بیرون کشیدن . بیرون کردن . یازیدن . سَل ّ. استلال . اخراج : یکی آخته تیغ زرین ز بریکی برسر آورده سیمین سپر. اسدی .تا بتاج هدهد و طاوس در کین عدوت تیرهای پرزده...
-
ثناء
لغتنامه دهخدا
ثناء. [ ث َ ] (ع اِ) آفرین . سخن نیکو. کلام جمیل . تمجید. تعریف . تحسین : ز دیدار رستم بجا ماندندز دورش فراوان ثنا خواندند. فردوسی .حسن سلیمان پیش امیر آمد و خدمت کرد و از لفظ عالی ثنا شنید و پس بخیمه ٔ طاهر آمد و طاهر ثنای بسیار گفتش . (تاریخ بیهقی ...