کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفادیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جفادیده
لغتنامه دهخدا
جفادیده . [ ج َ دِ ] (ن مف مرکب ) ستم کشیده . ظلم دیده . که از کسی جفا و ستم بر او رسیده باشد.
-
جستوجو در متن
-
سینه سوز
لغتنامه دهخدا
سینه سوز. [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) جفادیده . رنج دیده . (ناظم الاطباء). سینه سوخته . || (نف مرکب ) سوزنده ٔ سینه . گدازنده ٔ سینه : فرق بر و سینه سوز و دیده دوز و مغزریزدربار و مشکسای و زردچهر و سرخ رنگ .منوچهری .
-
دیده
لغتنامه دهخدا
دیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف ) نعت یا صفت مفعولی از مصدر دیدن . مرئی و مشاهده شده . (برهان ) (از جهانگیری ). رؤیت شده . بمنظور. نگاه کرده شده . مشهود : بپرداخت و بگشاد راز از نهفت همه دیده با شهریاران بگفت . فردوسی .این طبیبان را نیز داروهاست ... و ت...
-
رویین تن
لغتنامه دهخدا
رویین تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) آنچه از روی یا برنج ساخته شده باشد : از من چه عجب که هاون رویین تن از یار جفادیده به آواز آید. سعدی . || که اندامی چون روی دارد. استوار. که از استواری حربه بدان کار نکند. آنکه بدنی نیرومند و محکم دارد و ضربت اسلحه بر بدنش...