کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جغوربغور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جغوربغور
/jaqurbaqur/
معنی
١. غذایی که از جگر گوسفند، گاو، یا مرغ و همچنین پیاز، روغن، سیبزمینی، و رُب تهیه میشود؛ جغور؛ حسرةالملوک.
٢. (صفت) [مجاز] زشت، ناهماهنگ، و آشفته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جغوربغور
لغتنامه دهخدا
جغوربغور. [ ج َ ب َ ] (اِ مرکب ) جغربغر. قلیه پیتی . حسرت الملوک . خوراکی است که از سرخ کردن جگر و دل و قلوه ٔ خردکرده وپیاز در روغن میپزند. رجوع به چغربغر و حسرت الملوک شود. در پایان دیوان ابواسحاق اطعمه در شرح اصطلاحات دیوان ، حسرت الملوک بمعنی بری...
-
جغوربغور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jaqurbaqur ١. غذایی که از جگر گوسفند، گاو، یا مرغ و همچنین پیاز، روغن، سیبزمینی، و رُب تهیه میشود؛ جغور؛ حسرةالملوک.٢. (صفت) [مجاز] زشت، ناهماهنگ، و آشفته.
-
واژههای همآوا
-
جَغور بَغور
فرهنگ گنجواژه
خوراک جگر.
-
جغور بغور
واژهنامه آزاد
نوعی غذای محلی است در میامی که از جگر و دل مرغ درست میشود
-
جستوجو در متن
-
حسرت الملوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [منسوخ] hasratolmoluk = جغوربغور
-
جغربغر
لغتنامه دهخدا
جغربغر. [ ج َ غ ُ ب َ غ ُ ] (اِ مرکب ) جغوربغور. جگر و دل و قلوه ٔ گوسفند را که خردکرده و با پیاز در روغن سرخ کرده باشند. قلیه پیتی . حسرت الملوک . رجوع به جغوربغور و حسرت الملوک شود.
-
جیر و ویر
لغتنامه دهخدا
جیر و ویر. [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طعامی که از روده ٔ سرخ کرده و جگر گوسفند و پیازداغ کنند و فقرا آنرا نانخورش سازند. جغوربغور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ صوت ) در تداول ، سر و صدا: جیر و ویر کردن ؛ سر و صدا راه انداختن . داد و بیداد، هیا...
-
پتی
لغتنامه دهخدا
پتی . [ پ َ ] (ص ) در تداول عامه ، ساده . تنها. تهی . خالی . بی خورش . خشک . کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی . نان خالی . خبز کفت . (منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی . آب ِ خالی . آب ِ محض . دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب . || برهنه . عور. ...
-
حسرت الملوک
لغتنامه دهخدا
حسرت الملوک . [ ح َ رَ تُل ْ م ُ ] (اِمرکب ) دلمه ٔ مونبار است و آن دلمه (طلمه ) بوده است که از قیمه ریزه ٔ گوشت و برنج پخته پر میکرده اند و نامهای دیگر آن : حسیبک و حسیب الملوک و حسیب بزغاله و جنبل و بریان الفقرا بوده . لکن امروز خرده ٔ جگر و شش وگُ...