کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جعل
/ja'l/
معنی
۱. تغییر سند یا هر نوع نوشتۀ رسمی دیگر برخلاف حقیقت و به قصد تقلب.
۲. ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل: جعل اسکناس. گردانیدن.
۳. خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران: جعل حدیث.
۴. وضع کردن و آفریدن. ٥. (صفت) دروغین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تقلب، دروغ
۲. درآوردن
۳. ساختگی
۴. ازخوددرآوردن، درآوردن، ساختن
برابر فارسی
برساخت، روساز
فعل
بن گذشته: جعل کرد
بن حال: جعل کن
دیکشنری
fabrication, falsification, forgery, imitation, sham, simulation
-
جستوجوی دقیق
-
جعل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تقلب، دروغ ۲. درآوردن ۳. ساختگی ۴. ازخوددرآوردن، درآوردن، ساختن
-
جعل
واژگان مترادف و متضاد
۱. غایط، فضله، نجاست ۲. سوسک
-
جعل
فرهنگ واژههای سره
برساخت، روساز
-
spoofing 1
جعل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] روشی برای دستیابی غیرمُجاز به رایانهها یا شبکههای رایانهای ازطریق ارسال پیام یا نشانی اینترنتی فردی دیگر
-
جعل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) برگردانیدن ، تقلب کردن .
-
جعل
فرهنگ فارسی معین
(جُ عَ) [ ع . ] (اِ.)سرگین غلطان ، حشره ایست که روی مدفوع حیوانات می نشیند.
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ] (اِخ ) (کراهت ) داوران 9: 37 و او پسر عابد میباشد که اهالی شکیم را بر پادشاه خودشان ابی ملک شورانیده بالاخره خود منهزم گردید و متابعانش شکست فاحشی خوردند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ] (ع مص ) ساختن . || کردن . || قرار دادن . نهادن . وضع کردن . || زشتی را نیکو گردانیدن . || مبدل ساختن . دیگرگون کردن . از حالتی به حالت دیگر درآوردن . || گمان بردن چیزی را چیز دیگر. || شرط نهادن . قرار گذاشتن بر سر چیزی . || شروع کردن . ...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ](ع اِ) خرمابن نر. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). واحد آن جعلة میشود.
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ع َ ] (ع اِمص ) کوتاهی و فربهی . || ستیزه . (منتهی الارب ). || (مص ) گوگال ناک گردیدن آب . بسیار شدن گوگال در آب . گوگالهای مرده پدیدار گشتن در آب . (ناظم الاطباء). || (اِ) جریمه . جریمه ٔ نقدی . (دزی ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ِ / ج َ ع ِ ] (ع ص ) آب گوگال ناک . آب آلوده به گوگال . آبی که گوگال در آن مرده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ] (ع اِ) مزدی که برای کننده ٔکاری قرار میدهند. (تعریفات جرجانی ). پایمزد. (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مزدی که قرار دهند. آنچه بنهند با کسی مزد کار او را. مزد که با مزدور نهاده باشند. رشوت و پایمزد. دستمزد. مزد. ج ، اَجعال : من شاعر حلیمم با...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ع َ ] (ع اِ) گوگال . کشتک . گشتک . سرگین غلطان که جانوری است سیاه و پردار از نوع مغطی الجناح و دارای دو زوج بال . زوج فوقانی که در پرش حیوان مدخلیتی چندان ندارد جهت محافظت زوج تحتانی خلق شده که مخصوص به پرش است . ج ، جِعلان . (ناظم الاطبا...
-
جعل
دیکشنری عربی به فارسی
ساخت , ساختمان , مايه کاميابي , ترکيب , عايدي
-
جعل
دیکشنری عربی به فارسی
ساخته شده , مصنوع , ساختگي , تربيت شده