کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعفری رباط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعفری رباط
لغتنامه دهخدا
جعفری رباط. [ ج َ ف َ رِ ] (اِخ ) رباطی بوده است در 9 فرسنگی سرخس در شمال شرقی ایران . (از نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 175)
-
واژههای مشابه
-
علی جعفری
لغتنامه دهخدا
علی جعفری . [ ع َ ی ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.
-
علی جعفری
لغتنامه دهخدا
علی جعفری . [ ع َ ی ِج َ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر. وی از ذریه ٔ جعفر طیار بود و در قرن سوم در عهد المتوکل میزیست . او رامجموعه ٔ اشعاری است . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 132).
-
گل جعفری
لغتنامه دهخدا
گل جعفری . [ گ ُ ل ِ ج َ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی است زردرنگ . (غیاث ) (آنندراج ). یک نوع گل خوشبو و طلایی رنگ . (ناظم الاطباء) : شمع کن این زرد گل جعفری تا چو چراغ از گل خود برخوری . نظامی (مخزن الاسرار چ وحید ص 138).آن رنگ طلایی خط مشکین خ...
-
عالی جعفری
لغتنامه دهخدا
عالی جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
-
جعفری ساوجی
لغتنامه دهخدا
جعفری ساوجی . [ ج َ ف َ ی ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به جعفری شود.
-
محمد جعفری
لغتنامه دهخدا
محمد جعفری . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
-
باغ جعفری
لغتنامه دهخدا
باغ جعفری . [ ج َ ف َ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 44 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و4 هزارگزی راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
حسن جعفری
لغتنامه دهخدا
حسن جعفری . [ ح َ س َ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) هندی شیعی . او راست : آیات محکمات که در رد برادر خود محسن سنی نگاشته است . (ذریعه ج 1 ص 48).
-
مار جعفری
دیکشنری فارسی به عربی
جامع
-
گل جعفری
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة مخملية
-
تره جعفری
لهجه و گویش تهرانی
دو سبزی برای تهیه خورشت
-
ده اکبر جعفری
لغتنامه دهخدا
ده اکبر جعفری . [ دِه ْ اَ ب َ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در هفده هزارگزی باختر سکوهه . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
مقیم جعفری شیرازی
لغتنامه دهخدا
مقیم جعفری شیرازی . [ م ُ م ِ ج َ ف َ ی ِ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :برندش خوبرویان دست بر دست سری کافتاده در پای تو باشد.و رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 287 شود.