کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جعبه
/ja'be/
معنی
۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.
٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.
٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بسته، صندوق، قوطی، مجری
۲. تیردان، تیرکش
برابر فارسی
بسته
دیکشنری
box, canteen, case, container, package
-
جستوجوی دقیق
-
جعبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسته، صندوق، قوطی، مجری ۲. تیردان، تیرکش
-
جعبه
فرهنگ واژههای سره
بسته
-
جعبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ) [ ع . جعبة ] (اِ.) 1 - تیردان . 2 - صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ ~سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط . ؛ ~تقسیم قاب سرپوشیده ای برا...
-
جعبه
لغتنامه دهخدا
جعبه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) تیردان . ترکش . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کنانه . شغا. کیش . وفضه : گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش . ناصرخسرو.از جوشن خصم جعبه گرددتیر تو چو خارهای ماهی . سیدحسن غزنوی .بفکنده...
-
جعبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جعبَة] ja'be ۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).
-
جعبه
دیکشنری فارسی به عربی
صدر , قفص , صندوق
-
واژههای مشابه
-
archival box, archives box
جعبۀ آرشیوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] جعبهای از مقوای محکم اسیدزداییشده با لبههای فلزی برای ذخیرۀ بلندمدت مواد آرشیوی
-
tool box
جعبهابزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم مهندسی، قطعات و اجزای خودرو] جعبه یا محفظهای برای قرار دادن ابزارها
-
wing box, torsion box
جعبهبال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بخش اصلی سازۀ بال یا سطوح دُم که از تیرکهای حامل پیشین و پسین و پوستههای زبرین و زیرین تشکیل میشود
-
جعبۀ پیاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ← جعبۀ سوخ
-
capacitance box
جعبهخازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مجموعهای از خازنها و کلیدها که برای تنظیم ظرفیت در مدار به کار میرود
-
جعبه داشبورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← جعبه پیشخوان
-
bulb tray
جعبۀ سوخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ظرفی چوبی با ته توری برای نگهداری سوخها در انبار متـ . جعبۀ پیاز
-
جعبۀ سیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← پروازنگار