کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعباء
لغتنامه دهخدا
جعباء. [ ج َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دبر مردم . (مهذب الاسماء).
-
جعباء
لغتنامه دهخدا
جعباء. [ ج ِ ] (ع مص ) افکندن . (ناظم الاطباء).
-
جعباء
لغتنامه دهخدا
جعباء. [ ج ِ ع ِب ْ با ] (ع اِ) کون و حلقه ٔ دبر. جعباءة. جعبی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جعبی
لغتنامه دهخدا
جعبی . [ ج َ ع ِب ْ با ] (ع اِ) جعباء. رجوع به همین ماده شود.
-
جعباءة
لغتنامه دهخدا
جعباءة. [ ج ِ ع ِب ْ با ءَ ] (ع اِ) جعباء. کون و حلقه ٔ دبر. (ناظم الاطباء). رجوع به جعبی شود.
-
جعماء
لغتنامه دهخدا
جعماء. [ ج َ ] (ع ص ) ناقه ٔ کلانسال دندان ریخته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (در مذکر اجعم گفته نمیشود). || (اِ) دبر. کون . (منتهی الارب ). جعباء. جعباءة. جعباة. || زنی که عقلش از کلانسالی رفته باشد. (منتهی الارب ).