کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جشنس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جشنس
لغتنامه دهخدا
جشنس . [ ج ِ / ج َ ن َ ] (ع اِ) معرب گشنسب است . رجوع به گشنسب در همین لغت نامه شود.
-
جشنس
لغتنامه دهخدا
جشنس . [ ج ِ ن ِ ] (اِخ ) نام جد ابوبکر محمدبن احمد اصفهانی محدث . (تاج العروس ).
-
واژههای مشابه
-
جشنس بن دیلمی
لغتنامه دهخدا
جشنس بن دیلمی . [ ] (اِخ ) یکی از سردارانی که بنا به اشاره ٔ پیغامبر اسلام (ص ) به جنگ اسود رفت : پیغامبر در مرض موت خود وبربن یحنس را به یمن فرستاد و مسلمین را به دفع اسود از راه جنگ یا فتک غیله مأمور فرمود و فیروز دیلمی و داذویه اصطخری و حشیش (ظ: ...
-
جستوجو در متن
-
جشنسی
لغتنامه دهخدا
جشنسی . [ ج َ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به جشنس که نام جد ابومحمدبن احمدبن جشنس است . (الانساب سمعانی ). رجوع به جشنس در همین لغت نامه شود.
-
جشیش
لغتنامه دهخدا
جشیش . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن الدیلمی شخصی بوده است که بر قتل اسود عنسی اعانت کرده . (منتهی الارب ). طبری جشنس نقل کرده . رجوع به جشنس در همین لغت نامه شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابان حسیس (شاید جشنس )بن وریدبن کادبن مهابنداد حساس بن فروخ دادبن استادبن مهر حسیس (شاید جشنس ) بن یزدجرد. منجم ایرانی پدر بنومنجم یا آل منجم . رجوع به بنومنجم شود.
-
مهراد
لغتنامه دهخدا
مهراد. [ م ِ ] (اِخ ) با حسیس [ ظ: یا جشنس ] از مؤلفان دوره ٔ ساسانی است . کتابی به نام بزرگمهربن بختکان نوشته است و آغاز آن بدین مضمون بوده است : لم یتنازع الرأی متنازعان احدهما مخطی و الاَّخر مصیب . (الفهرست ابن الندیم ).