کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جستوجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
search
جستوجو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل گشتن به دنبال اطلاعات یا دادهها در محیطهایی چون اینترنت که حجم دادهها در آنها بسیار زیاد است
-
واژههای مشابه
-
datum
مبنای جستوجو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محتملترین موقعیت هدف در یک زمان معین که عملیات جستوجو و نجات براساس آن صورت میگیرد متـ . مبنا
-
search and rescue, SAR
جستوجو و نجات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عملیات جستوجو و یافتن شناورها و افراد و کمک به آنها در مواقع اضطراری
-
searchlight
چراغ جستوجو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چراغی بر روی انواع هواگَرد، بهویژه بالگَردها، برای شناسایی عوارض جوّی و موانع احتمالی
-
search speed
سرعت جستوجو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سرعتی که فرماندهِ در صحنه یا هماهنگکنندۀ جستوجو و نجات برای شناورها و هواپیماهای جستوجوگر تعیین میکند
-
search pattern
الگوی جستوجو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] هریک از الگوهای استاندارد مصوب نهادهای بینالمللی حملونقل دریایی و هوایی که در عملیات جستوجو و نجات به کار گرفته میشود
-
جست
واژگان مترادف و متضاد
پرش، جهش، خیز
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ] (اِ) اسم هندی روی است که به عربی شبه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). روح توتیا.
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج َ ] (اِ) در جنگل شناسی به جوانه ها که روی ریشه ٔ درخت ها و درختچه ها میروید گفته میشود و آنرا ریشه جوش نیز گویند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کتاب جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 1 ص 70، 71، 72 و 75 شود.
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج َ ] (مص مرخم ، اِمص ) جهیدن . (شرفنامه ). جهش . پریدن . (از فرهنگ فارسی معین ). جَستن : گورجست و گاوپشت و گرگ ساق و گرگ پوی تیزگوش و رنگ چشم و شیردست و پیل پای . منوچهری .شیر از درد و خشم یک جست کرد چنانکه بقفای پیل آمد. (تاریخ بیهقی ص 121)...
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج ُ ] (مص مرخم ، اِمص )جُستن . تفحص کردن . جست و جو. (از فرهنگ فارسی معین ). تفحص و تجسس و بحث . طلب . کاوش . تفتیش : ترا گر بدی فر و رای درست ز البرز شاهی نبایست جست . فردوسی .شکست آمد از ترک بر تازیان ز جست فزونی برآمد زیان . فردوسی .مرد دی...
-
جست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ جَستن، اسم مصدر) jast =جَستن= جستوخیز: پرش؛ جهیدن و خیز برداشتن.
-
جست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ جُستن، اسم مصدر) [قدیمی] jost =جُستن
-
جست
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع , صندتق النفايات , قفزة