کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ] (اِخ ) از طسوج ساوه ، طسوج جبل . (از تاریخ قم ص 118).
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان جبال است . مشیرالدوله آرد: از پادشاهانی که در جبال سلطنت داشتند و بعد برای اولادشان اسباب استیلای آنها را بر سواد تدارک کردند اینها بودند:1 - اشک بن جزه بن سیبان بن ارتشاخ بن هرمزبن ساهم بن رزان بن اسفندیاربن گشتا...
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک خفر فارس و زراعت این بلوک از رودخانه مشروب میشود. (از مرآت البلدان ج 4 ص 227). قریه ای است نیم فرسنگی کمتر در جنوب شهر خفر. (فارسنامه ).
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ؟زْ زَ ] (اِخ ) جزّه در چهارده فرسخ مغربی چارک است .
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ج َ زَ / زِ ] (اِ) خیمه ٔ گرد. (ناظم الاطباء).
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه .[ ج ِ زَ ] (اِخ ) شهری است به سجستان که مردمش آن راکِزه گویند و در کتابها با جیم نوشته شود. (از معجم البلدان ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 227 شود.
-
جزه
واژهنامه آزاد
نام روستایی در شرق اصفهان.
-
واژههای مشابه
-
جزة
لغتنامه دهخدا
جزة. [ ج َزْ زَ ] (اِخ ) نام زمینی است که از آن دجال خروج کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). چنانکه صاغانی گوید: بنابر روایت نام زمینی است که دجال از آن خروج کند و مصنف از اوپیروی و آنرا توجیه نکرده است . و آن قریه ای است در اصفهان . ابوحاتم رازی حن...
-
جزة
لغتنامه دهخدا
جزة. [ ج َزْ زَ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است به خراسان که اسدبن عبداﷲ را با خاقان در آن ناحیه وقعه ای است . و این کلمه فارسی معرب است . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ). و فارسیان آنرا کَزّه گویند. (از معجم البلدان ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 227...
-
جزة
لغتنامه دهخدا
جزة. [ ج َزْ زَ ] (ع مص ) فریز کردن موی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). جَزّ. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). جِزَّة. (تاج العروس ). رجوع به جَزّ شود. || بریدن و کندن گیاه و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس )....
-
جزة
لغتنامه دهخدا
جزة. [ ج ِزْ زَ ] (ع اِ) پشم بریده ٔ میش که به پشم دیگر مخلوط نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پشم بریده ٔ میش یا قوچ که به پشم دیگر مخلوط نباشد. (از تاج العروس ). پشم بریده ای که پس از بریده شدن استعمال نشده باشد. (از متن اللغة). || پشم بریده و...
-
بندر جزه
لغتنامه دهخدا
بندر جزه . [ ب َ دَ رِ ج َ زِ ] (اِخ ) بندری از دهستان بدوی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 178 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
جِزلیک ،چزدک ،جزدره،جزّه
لهجه و گویش تهرانی
دنبه بریان