کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جزع
/jaz'/
معنی
۱. سنگی سیاه با خالهای سفید، زرد، و سرخ که در معدن عقیق پیدا میشود؛ مهرۀ یمانی.
۲. [مجاز] چشم زیبا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
التماس، الحاح، بیتابی، بیقراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزع
واژگان مترادف و متضاد
التماس، الحاح، بیتابی، بیقراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه
-
جزع
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جِ) [ ع . ] (اِ.) مهره اسب یمانی آمیخته از دو رنگ سیاه و سفید.
-
جزع
فرهنگ فارسی معین
(جَ زَ) [ ع . ] (مص ل .) بی تابی کردن ، ناشکیبایی کردن .
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ ] (ع اِ) مهره ٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسه ٔ یمانی که چشم را در سپیدی وسیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری کرده بپوشند مورث اندوه و خوابهای پریشان بیمناک و باعث مخاصمت با مردمان است و اگر بر آن موی...
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زَ ] (ع اِمص ) فغان و فریاد و زاری و ناله و اندوه و بی صبری و ناشکیبایی . (از ناظم الاطباء) : اگر مادرش [ حسنک ] جزع نکرد و چنان سخن بگفت ، طاعنی نگوید که این نتواند بود. (تاریخ بیهقی ص 190). خبر کشتن او [ عبداﷲ زبیر ] به مادرش آوردند، هی...
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زَ ] (ع مص ) ناشکیبایی کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن عادل بن علی ) (دهار) (از المصادر زوزنی ). صبر از دست دادن . (از متن اللغة). بی صبری کردن و اندوه آشکار کردن . و فعل آن با «مِن » متعدی شود: جزع منه . (از اقرب ا...
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زِ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). و رجوع به جازِع و جَزُع شود.
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضد صبور (شکیبا). (اقرب الموارد).جازِع . جُزاع . جَزِع . جَزوع . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود.
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج ِ ] (اِخ ) دو ده است : یکی بر جانب راست طائف و دیگری بر جانب چپ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از تاج العروس ).
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج ِ ] (ع اِ) گشت وادی و خم آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). منقطع وادی ، یا گشت یا خم یا جانب آن یا آنجا که وادی فراخ میشود، گیاهی برویاند یا نرویاند. (از متن اللغة). آنجا که وادی بریده شود یا آنجا که فراخ باشد، درخت برویا...
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج ُ ] (ع اِ) آن چوب که چرخ بر آن بگردد. (منتهی الارب ). آن چوب که چرخ بر آن میگردد. (ناظم الاطباء). چوب میان دولاب . (آنندراج ). تیر یا چوبی که دولاب یا چرخ بر آن میگردد. و مجمع مصری آنرا بر چیزی که در تداول به «دنجل » و در بلاد شام به «اکس »...
-
جزع
دیکشنری عربی به فارسی
عقيق رنگارنگ , عقيق سليماني , سنگ باباقوري , تاريکي پايين قرنيه , ستاک , ساقه , تنه , ميله , گردنه , دنباله , دسته , ريشه , اصل , دودمان , ريشه لغت قطع کردن , ساقه دار کردن , بند اوردن , پيچ يا تاب خوردن , تاب گشت , خاصيت تاب گشت
-
جزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jaz' ۱. سنگی سیاه با خالهای سفید، زرد، و سرخ که در معدن عقیق پیدا میشود؛ مهرۀ یمانی.۲. [مجاز] چشم زیبا.
-
جزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] jaza' ۱. اظهار حزن و دلتنگی؛ بیتابی؛ نالهوزاری؛ ناشکیبایی.۲. ناشکیبایی کردن؛ بیتابی کردن.