کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جزر
/jazr/
معنی
پایین رفتن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ ماه یا خورشید.
〈 جزرومد: پایین رفتن و بالا آمدن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید و ماه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
غیض، کش ≠ مد، واکش
دیکشنری
ebb tide, low tide
-
جستوجوی دقیق
-
جزر
واژگان مترادف و متضاد
غیض، کش ≠ مد، واکش
-
ebb
جزر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، علوم جَوّ] پایین آمدن آب دریا
-
جزر
فرهنگ فارسی معین
(جَ زَ) [ معر. ] (اِ.) گزر، هویج .
-
جزر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) پایین رفتن آب دریا.
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است به اصفهان . (منتهی الارب ).
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به بادیه و وصف آن در شعری که صاغانی نقل کرده آمده است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). در ابیات زیر ذکر این موضع آمده است : سرت بی فتلاءالذراعین حرةالی ضوء نار بین فردة فالجزرسرت ما سرت من لیلها ثم عرست الی کلفی لایضیف...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به حلب . (منتهی الارب ). ناحیه ای است به حلب شامل چندین قریه . و حمدان بن عبدالرحیم طبیب در آنجا ساکن گشت و سپس به ارثاث منتقل شد و ابیات زیر را در وصف جزر سرود : یا حبذا الجزر کم نعمت به بین جنان ذوات افنان بین جنان ...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (ع مص ) بریدن . (غیاث اللغات از صراح و منتخب و قاموس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). بریدن چیزی . (از ذیل اقرب الموارد). بریدن و این معنی اصلی است . (از متن اللغة). || پوست باز کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهق...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار شهرستان کرمانشاهان . این ده در ده هزارگزی جنوب خاوری مرزبانی و هزارگزی درآب قرار دارد و محلی کوهستانی و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد، آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ ] (ع اِ) آداک .(منتهی الارب ). آداک و جزیره . (ناظم الاطباء). زمین که آب دریا از آن بازمیگردد. مانند جزیره . (از تاج العروس ) (از متن اللغة). زمینی که مد آب دریا از آنجا بازمیگردد. (از اقرب الموارد). || گوسفند فربه . (منتهی الارب ) (ناظ...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ / ج ِ زَ ] (معرب ، اِ) زردک و در این صورت معرب گزر است . و بکسر جیم نیز آمده است . (منتهی الارب ). بیخ معروفی است که آنرا میخورند و معروف و اصل آن فارسی و بکسر جیم هم آمده . (تاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و سرخ رنگ و زم...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زِ ] (ع ص ) اکول . (از ذیل اقرب الموارد). بسیارخوار. پرخور.
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج ُ زَ ] (اِ) گزر. زردک . (یادداشت مؤلف ).
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج ُ زُ ] (اِخ ) ارخبیل . نام مجمعالجزائر خاصی است از بحر متوسط. این سرزمین از اولین بلادی است که در آن نقود و مسکوک رواج یافت . رجوع به النقود العربیه ص 87 و کلمه ٔ ارخبیل در همین لغت نامه شود.
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج ُ زُ ] (ع اِ) ج ِ جَزور، بمعنی شتر یا بخصوص شتر کشتنی . ج ، جُزُرات . (از تاج العروس ). || ج ِ جزیره . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جزیره شود.