کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جزا
/jazā/
معنی
۱. مجازات بدی؛ کیفر.
۲. پاداش نیکی؛ مزد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادافره، پاداش، تادیب، تلافی، تنبیه، جایزه، سزا، عقوبت، عوض، مجازات، مزد، مکافات
برابر فارسی
بادافره، سزا
دیکشنری
desert, forfeit, justice, punishment, retaliation, wage
-
جستوجوی دقیق
-
جزا
واژگان مترادف و متضاد
بادافره، پاداش، تادیب، تلافی، تنبیه، جایزه، سزا، عقوبت، عوض، مجازات، مزد، مکافات
-
جزا
فرهنگ واژههای سره
بادافره، سزا
-
جزا
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . جزاء ] 1 - (مص م .) مکافات . 2 - (اِمص .) پاداش . 3 - (اِ.) کیفر.
-
جزا
لغتنامه دهخدا
جزا. [ ج َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) پاداش . سزا. داشاد. شیان و مکافات خواه در خیر باشد یا شر. (ناظم الاطباء). عوض نیکی یا بدی . (فرهنگ نظام ). پاداش . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). کیفر. بادافراه . مجازات . پاداشن . پاداشت . شیانی . ثواب . عوض . (یادداشت م...
-
جزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزاء] jazā ۱. مجازات بدی؛ کیفر.۲. پاداش نیکی؛ مزد.
-
جزا
دیکشنری فارسی به عربی
عقوبة
-
واژههای مشابه
-
صبح جزا
لغتنامه دهخدا
صبح جزا. [ ص ُ ح ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد محشر. صبح قیامت . صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند : نفسی کز جگر سوخته آید بیرون تا دم صبح جزا گرم بود بازارش .صائب .
-
جزا دادن
لغتنامه دهخدا
جزا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش دادن . مزد دادن . اجرت دادن . کیفر و مجازات کردن . دین . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) : یارب دوام عمر دهش تا بقهر و لطف بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را. سعدی .به روز حشر که فعل بدان و نیکان راجزا دهند بمکیال نیک ...
-
جزا کردن
لغتنامه دهخدا
جزا کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش نیک یا بد دادن : کس جهان رابه بقا تهمت بیهوده نکردکه جهان جز بفنا کرد مکافات و جزاش .ناصرخسرو.
-
روز جزا
لغتنامه دهخدا
روز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.
-
سرای جزا
لغتنامه دهخدا
سرای جزا. [ س َ ی ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم آخرت . (برهان ) (آنندراج ). || بهشت . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ).
-
جِزا کُش
لهجه و گویش بختیاری
jezâ-koš با زجر کشتن، زجر دادن.
-
جزا و سزا
لغتنامه دهخدا
جزا و سزا. [ ج َ وُ س َ / س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چوب خدایی . بر خر خود نشستن . بر خر خود سوار شدن . دم گرگ بر پای میش بستن (کنایه از انتقام ضعیف از قوی گرفتن ). مکافات اعمال . کیفر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 109). این لفظ برای پاداش عمل آید. (ازکشف...
-
سِزا و جزا
فرهنگ گنجواژه
مترادف،اجر.