کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزء اعشاری لگاریتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
constituent 1
جزء سازنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هریک از مواد موجود در یک ساختار شیمیایی یا آلیاژ
-
integral part
جزء صحیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای هر عدد حقیقی x، عدد صحیح یکتایی مانندn که n ≤ x < n + 1
-
passive element
جزء غیرفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر جزئی از مدار الکتریکی که مولد انرژی نباشد
-
جزء کابلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ← جزء بافهای
-
meronym
جزءواژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای دال بر یکی از اجزای تشکیلدهندۀ یک پدیده که با واژۀ دال بر کل آن رابطۀ معنایی دارد
-
جزء لایتجزی
لغتنامه دهخدا
جزء لایتجزی . [ ج ُ ءِ ی َ ت َ ج َزْ زا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذرّه . جوهر فرد. اتم . و در اصطلاح فیزیک کوچکترین قسمت جسم که بتواند در ترکیب آن با اجزای دیگر شرکت کند. || در اصطلاح علوم عقلی جوهرفرد را گویند، و آن جوهری باشد دارای وضع که بهیچ روی ...
-
عم جزء
لغتنامه دهخدا
عم جزء. [ ع َم ْ م َ ج ُزْءْ ] (اِخ ) جزء سی ام ، یعنی قسمتی از قرآن کریم از سوره ٔ عم یتسائلون (سوره ٔ 78)تا پایان آن (سوره ٔ 114). این جزء معمولاً برای آموزانیدن اطفال نوشته یا چاپ میشد. رجوع به عَم ّ شود.
-
جزء (اجزای)
دیکشنری فارسی به عربی
ادات
-
مالک جزء
دیکشنری فارسی به عربی
تابع
-
دریک جزء
دیکشنری فارسی به عربی
جزييا
-
جزء ترکیبی
دیکشنری فارسی به عربی
مکون
-
مجاز جزءبهکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← جزءواژگی
-
element of integration
جزء انتگرالگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] عبارت پس از علامت انتگرال در یک انتگرال معین
-
cable element
جزء بافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] جزئی بافتهشده که نقش عمدۀ آن تحمل کشش است متـ . جزء کابلی
-
bar element
جزء میلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] جزئی از یک میله که نقش اصلی آن تحمل بار محوری است