کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزءی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
احشاء , اسمي , اندفاع , بيع بالمفرد , تافه , جزيي , خطف , دقيقة , صغير , عرضي , غير اساسي , قليلا , لايدرک , مبهم
-
واژههای مشابه
-
چهار جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
رباعي الاطراف
-
چند جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
مرکب
-
فرق جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
فرق دقيق
-
چیز خیلی جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
تلميح
-
تکان جزءی خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تزحزح
-
جزءی از یک کل
دیکشنری فارسی به عربی
حزمة
-
اختلا ف جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
ظل
-
دروغ در چیز جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
اکذوبة
-
داد وبیداد کن (برای چیزهای جزءی)
دیکشنری فارسی به عربی
صعب
-
واژههای همآوا
-
جزئی
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (ص نسب .) اندک ، کم .
-
جزئی
لغتنامه دهخدا
جزئی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب به جزء. آنچه به جزء ربط و نسبت دارد. در اصطلاح مقابل کلی ، یعنی فردی از افراد کلی است و چنین تعریف شده است : جزئی تمام حقیقت کلی است به انضمام امر دیگر، مانند یک فرد انسان نسبت به نوع وی که علاوه بر دارا بودن تمام حقیقت...
-
جزعی
لغتنامه دهخدا
جزعی . [ ] (اِخ ) از مزارع کوهبنان کرمان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 226).