کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جر و بحث شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جر و بحث شدن
لغتنامه دهخدا
جر و بحث شدن . [ ج َرْ رُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجادله را بدرازاکشاندن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع بجر و بحث شود.
-
واژههای مشابه
-
جَرّ
لهجه و گویش بختیاری
jarr 1. مقاوم؛ 2. لاستیکمانند، چرم تابیده،پوست سر گاو را که سوراخهاى زیاد داردو نامرغوب است پس از دباغى مىتابند وبراى وصل گاوآهن به یوغ بهکار برند yo ؛3. دعوا، کشمکش jarr kâštan>:کشمکش کردن، دعوا راه انداختن> .
-
جَرّ
لهجه و گویش تهرانی
جنگ ،دعوا
-
جِرّ
لهجه و گویش تهرانی
پاره
-
جِرّ جِرّ
لهجه و گویش تهرانی
پاره پاره، جرجر کردن
-
جَر جَر
لهجه و گویش تهرانی
تند تند،باران تند
-
جِر،جِر زدن،جر زن
لهجه و گویش تهرانی
دبه /()کردن/()کن/مقررات بازی را نقض کردن
-
کبرکی جر
لغتنامه دهخدا
کبرکی جر. [ ک َ ب َ ؟ ] (هندی ،اِ) اسم هندی اصل الکبر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
آب جر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) جزر.
-
پی جر
فرهنگ فارسی معین
(پِ جِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که به وسیلة آن ، شخص برای تماس گرفتن از طریق تلفن با شخص مورد نظر فراخوانده شود، پی جو (فره )، فراخوان .
-
جر زدن
فرهنگ فارسی معین
(جِ. زَ دَ) [ ع . ] (مص ل .) (عا.) دبه درآوردن ، لجبازی کردن .
-
آب جر
لغتنامه دهخدا
آب جر. [ ج َ ] (اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.
-
چرخ جر
لغتنامه دهخدا
چرخ جر. [ چ َ خ ِ ج َرر / ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ دولاب . دولابی که دلوهای متعدد دارد : بود راست چون کوزه ٔ چرخ جرتهی شد یکی پر شود ده دگر. نزاری قهستانی .رجوع به چرخ دولاب شود.
-
حرف جر
لغتنامه دهخدا
حرف جر. [ ح َ ف ِ ج َرر ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف اضافه . پرپزیشن . پرپزیسیون . رجوع به حروف جاره شود.