کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جریمه
/jarime/
معنی
۱. پولی که از مجرم گرفته میشود؛ مجازات نقدی.
۲. [مجاز] مجازات.
۳. [قدیمی] گناه؛ بزه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادافره، تاوان، خسارت، غرامت، کفاره
برابر فارسی
تاوان
فعل
بن گذشته: جریمه کرد
بن حال: جریمه کن
دیکشنری
amercement, fine, forfeit, forfeiture, infliction, mulct, penalization, penalty
-
جستوجوی دقیق
-
جریمه
واژگان مترادف و متضاد
بادافره، تاوان، خسارت، غرامت، کفاره
-
جریمه
فرهنگ واژههای سره
تاوان
-
penalty
جریمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تاوانی که بر بازیکن یا تیم خطاکننده تحمیل میشود و بازیکن یا تیم حریف را در موقعیت کسب امتیاز قرار میدهد متـ . پنالتی
-
جریمه
فرهنگ فارسی معین
(جَ مِ) [ ع . جریمة ] (ص .) تاوان نقدی که از مجرم گیرند.
-
جریمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جریمَة، جمع: جرائم] jarime ۱. پولی که از مجرم گرفته میشود؛ مجازات نقدی.۲. [مجاز] مجازات.۳. [قدیمی] گناه؛ بزه.
-
جریمه
دیکشنری فارسی به عربی
ضريبة اضافية , عقوبة , غرامة
-
واژههای مشابه
-
جریمة
لغتنامه دهخدا
جریمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابن جازم . از ارکان دولت و امنای هارون الرشید بود. (از حبیب السیر چ تهران ص 284).
-
جریمة
لغتنامه دهخدا
جریمة. [ ج َ م َ ] (ع اِ) گناه . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار شر. (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دهار). گناه . جنایت . یقال : «اخذ زید بجریمته ».(از اقرب الموارد). جرم . ذنب . اثم . جریمت . ج ، جَرائم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (متن ال...
-
جريمة
دیکشنری عربی به فارسی
جنايت , گناه , جرم , تقصير , تبه کاري , بزه , جنايتکاري , بدکاري , خيانت , شرارت
-
penalty area
محوطۀ جریمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] محوطهای در مقابل دروازه یا سبد که پیامد خطای عمد تیم مدافع در آن اعلام جریمۀ ضربه یا پرتاب مستقیم از سوی داور است
-
penalty bench
نیمکت جریمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در هـــاکــی روی یــــــخ (ice hockey)، محوطهای بسته در کنار محوطۀ بازی (rink) که بازیکنان خاطی باید در مدتزمان جریمه در آنجا بنشیند
-
قابض جریمه
لغتنامه دهخدا
قابض جریمه . [ ب ِ ض ِ ج َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کسی که تاوان و جریمه در نزد وی جمع میشود. (ناظم الاطباء).
-
جریمه دار
لغتنامه دهخدا
جریمه دار. [ ج َ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) گناهکار. مذنب . مجرم . آنکه جرم دارد: مگر ما جریمه داریم ؟
-
جریمه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غرامة