کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریده عرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مخفف عارض . عرض دهنده ٔ لشکر. شمارکننده ٔ سپاهیان . سان دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). مفتش . لشکرنویس : و از آن جایگه شد به پرده سرای عرض پیش او رفت با رهنمای . فردوسی .عرض را بخوان تا بیارد شمارکه چند است مردم که آید ...
-
مسبب
لغتنامه دهخدا
مسبب . [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیب . رجوع به تسبیب شود. || سبب سازنده . (آنندراج ). سبب پدیدآرنده . مؤثر. علت : گفتم که بی مسبب هرگز بود سبب گفتا که بی مقدّر هرگز بود قدر. ناصرخسرو.مسبب چون بود او مر کسی راکه گردد وهم او گردش چ...
-
ارض روم
لغتنامه دهخدا
ارض روم . [ اَ ض ُ ] (اِخ ) قالی قلا. ارزروم . ارزن الروم . ارزنةالروم . ولایتی است در ترکیه (عثمانیه ) در آسیا شامل قسم اعظم ارمنستان ترکیه . حد شمالی آن بایزید و طرابزون وحد شرقی مستملکات روسیه و شهرهای ایران و حد جنوبی کردستان و بتلیس و دیار بکر و...
-
یزک
لغتنامه دهخدا
یزک . [ ی َ زَ ] (اِ) جمع قلیل و مردم کمی را گویند که در مقدمه و پیش پیش لشکر به راه روند تا از سپاه خصم باخبر باشند و به ترکی قراول خوانند. (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (از برهان ) (از آنندراج ). پیشقراول و مقدمةالجیش . (ناظم الاطباء). مقدمه : قد...
-
دیوان
لغتنامه دهخدا
دیوان . [دی ] (اِ) محل گردآوری دفاتر (مجمعالصحف ) فارسی معرب است و کسائی آن را به فتح دال و مولد دانسته است و سبب اینکه «واو» در دیوان مانند «سید» اعلال نشده است [ چون واو بعد از یاء ساکن قلب به یاء شود ] آن است که یاء در آن غیر اصلی بر وزن فِعّال از...
-
عمال
لغتنامه دهخدا
عمال . [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِل . رجوع به عامل شود. حکام . (ناظم الاطباء). آنان که در دیوان یا دستگاهی به کاری گمارده شده اند. تحصیل داران و کسانی که مالیات و خراج دیوانی را از رعیت می ستانند. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ عمال را که خود جمع است ،...
-
اعمال
لغتنامه دهخدا
اعمال . [اَ ] (ع اِ) ج ِ عمل ، کار و خدمت . (آنندراج ). ج ِ عَمَل . (مؤید الفضلاء). ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عَمَل ، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. (از اقرب الموارد). کردار. کار. خدمت . کارها. (نا...
-
سان
لغتنامه دهخدا
سان . (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با آن کارد تیز کنند و بتازی آن را مسین گویند. (اوبهی ). آن سنگ که بدان تیغ و خنجر و کارد و امثال آن تیز کنند وآن را فسان ...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسد مسمی به منصور. شار غرجستان مشهور به شار شاه در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : ولایت غرشستان را شار ابونصر داشت تا پسر وی محمد بحد مردی رسید و بقوت شباب و مساعدت اصحاب واتراب بر ملک مستولی شد و پدر منزوی گشت و ملک ...
-
روزنامه
لغتنامه دهخدا
روزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی که بطلب حاجتی نزد ناخدا آمده بود وی در روزن...
-
ارمانوس
لغتنامه دهخدا
ارمانوس . [ ] (اِخ ) سردار و قیصر روم در جنگ با آلب ارسلان سلجوقی در سنه ٔ 463 هَ . ق . سلطان آلب ارسلان که معموره ٔ عالم را در حیطه ٔ تصرف داشت بجانب عراق عرب میرفت و در حدود خوی خبر متواتر شد که پادشاه روم ارمانوس نام ، سیصد هزار یا دویست هزار مرد ...
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )علی نوشتگین . وی از سالاران و امراء زمان مسعود غزنوی است . ابوالفضل بیهقی گوید: احمد مردی بود مبارز و سالاریها کرده و در سواری و چوگان و طاب طاب [ شاید: طبطاب ] یگانه ٔ روزگار بود و هنگامی که ، در سال 422 هَ . ق . امیرمسعود از ...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر بقاء است و بقاء ثبات شی ٔ است بحال و صورت نخست ، برابر آن فناء است . (از تاج العروس ). آنکه دارای دوام و ثبات باشد. (از اقرب الموارد). پاینده . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). پایدار. جاوید. بی زوال . ازلی . سرمدی...
-
نمودن
لغتنامه دهخدا
نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نشان دادن . ارائه دادن : بپرسید از او راه فرزند خردسوی بابکش راه بنمود گرد. فردوسی .وگر نیست فرمای تا بگذرم نمائی ره کشور دیگرم . فردوسی .اگر پهلوان را نمائی به من سرافراز باشی به هر انجمن . فردوسی .ملک برفت و علا...