کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
influent
جریان ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آب یا فاضلابی که به مخزن یا حوضچه یا تصفیهخانه وارد میشود متـ . ورودی
-
cocurrent flow, concurrent flow
جریان همسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] الگوی جریانی که در آن دو جریان در یک جهت حرکت میکنند متـ . شارش همسو
-
art movement
جریان هنری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← جریان
-
current density
چگالی جریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریان الکتریکیای که از واحد سطح مقطع جسم رسانا میگذرد
-
streamline
خط جریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] خطی فرضی در جریان شاره که مماس بر آن همواره در راستای سرعت جریان است
-
جریان طرزه
لغتنامه دهخدا
جریان طرزه . [ ] (اِخ ) از رستاق طبرش همدانی و اصبهانی . (از تاریخ قم ص 120).
-
current electrode
الکترود جریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] الکترود اتصالبهزمینِ مدار گسیلنده در روش قطبش القایی
-
جریان هوا
دیکشنری فارسی به عربی
هواء
-
جریان تحتانی
دیکشنری فارسی به عربی
تيار تحتي
-
جریان بداخل
دیکشنری فارسی به عربی
جريان
-
جریان مخالف
دیکشنری فارسی به عربی
دوامة
-
جریان معمولی
دیکشنری فارسی به عربی
طريق
-
جریان عمل
دیکشنری فارسی به عربی
عملية
-
جریان عادی
دیکشنری فارسی به عربی
روتين
-
جریان شدید
دیکشنری فارسی به عربی
سيل